من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع وشکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دیدوبگفت:
((آمدم نعره مزن جامه مدرهیچ مگو.))
گفتم((ای عشق من از چیز دگرمی ترسم.))
گفت((آن چیز دگر نیست دگرهیچ مگو
من به...