نتایح جستجو
-
داستان چشمان Amir13....
ساکت که بمانی میرود به حساب چواب نداشتنت... عمرابقهمندداری جان میکنی تااحترامشان رانگه داری!:surprised: -
داستان چشمان Amir13....
:surprised: :surprised: :surprised: :surprised: :surprised: :surprised: :surprised: :surprised: -
-
داستان چشمان Amir13....
:surprised: :surprised: :surprised::surprised::surprised::surprised::surprised: -
-
داستان چشمان Amir13....
:surprised: :surprised: :surprised::surprised::surprised::surprised::surprised::surprised: -
داستان چشمان Amir13....
:surprised: پس از روی من میتونینی اینده ی خودتون رو پیش بینین کنین:surprised: -
داستان چشمان Amir13....
اینقدر بدبختی کشیدم که دیگه زده به سرم :surprised: -
داستان چشمان Amir13....
کاش حداقل فقط نمیشد یک سری خسارات و ضرر هایی هم داره که هم خودم رو و هم اطرافیان رو به خاک سیاه میشونه:surprised: -
داستان چشمان Amir13....
اره دیگه اصلا میریم طرفش چپ میزنه 13 تا هم کشته میده:surprised: -
داستان چشمان Amir13....
باز مامان شما میاد میگرده براتون نمیتونه پیدا کنه مامان ما که هر 10 هزار سال یک بار گذرش میخوره:surprised: -
داستان چشمان Amir13....
:surprised: ایولا داداش خلی باحال بودش ولی کلا همش باهم نمیشه -
داستان چشمان Amir13....
مال من قدیما میشدش الان تازگیا نمیشه:surprised: -
داستان چشمان Amir13....
باشه منم نمیگردم دیگه امام من یه شال میخواستم خودم گشتم نبود مامانم اومد گشت بود:surprised: -
-
داستان چشمان Amir13....
اهکی پس چی فکر کردی تازه 99 درصدشون خبر ندارن:surprised: -
-
-
-
داستان چشمان Amir13....
مال من که اصلا نمیشه:surprised: همچین تو کفشم بدونم چرا نمیشه:surprised: