شعله انفس و آتشزنه آفاق است
غم قرار دل پرمشغله عشاقاست
جام می نزد من آورد و بر آن بوسه زدم
آخرین مرتبه مستشدن اخلاقاست
بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم
لب ساقی به دعاگویی من مشتاقاست
بعد یک عمر قناعت دگر آموختهام
عشق گنجی است که افزونیاش از انفاقاست
باد، مشتی ورق از دفتر عمر آورده...