من سه تا پسرعمو دارم با یه پسر عمه ، پسر عمه م (کامران) چون تک فرزند بود خیلی هواشو داشتن ،، تو تعطیلات تابستون بود که قرارشد 5 تایی باهم بریم خونه پدر بزرگم :)
حدودآ ساعت 6 عصر بود که رسیدیم خونه پدربزرگ ،،، یه چرتکی زدیمو بلند شدیم، تقریبا ساعت7/30 بود که شروع کردیم به پاستور بازی ،...