نتایح جستجو

ممنون از راهنماییتون:smile:

ویواز (سونی اریکسون)؟ اچ تی سی؟ دیگه نه نیار معتاد میشما:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin: بعد باید بیاید از تو جوب پیدام کنید:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:

چرا وقتی اول خطیم به آخرش فکر میکنیم تازه اول راهم خستگی کسایی که به مقصد نزدیکن رو احساس میکنم

حالا که میخوای بهم گوشی بدی میشه برام یه n900 بگیری؟:biggrin::biggrin::biggrin: آخه خیلی دوست دارم :eek: خیلی باکلاسه

بدتر از همه چیز اینه که کسی رو نداشته باشی باهاش حرف بزنی ازت ممنونم به خاطر این تاپیک حتی نوشتن حرف دلم اینجا آرومترم کرد کاش ازش متنفر بودم میتونستم برای همیشه برم

لازم دیدم بازم به شما خسته نباشید بگم :cool: شما مثل دست اندر کاران برنامه های تلوزیون که همیشه پشت صحنه زحمت میکشند و کسی آنها رو نمیبینه هستید کمتر آدمی متوجه کار شماست :heart::heart:

بر درت می آمدم هر شب مرا وا می زدی گفتمت نامهربانی دم زحاشا میزدی دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر کاش دریای تو بودم دل به دریا میزدی

آدرس بدی حتما مزاحم میشم:gol: اگه میشه یه گوشی نو بده دست دوم به دلم نمیچسبه:biggrin:

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته هر محفلی بود مگو دیگر که حافظ نکته دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود

توصیه میکنم کتاب چهار میثاق (کتاب خرد سرخپوستان) رو هم عزیزان بخونند

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح داغ دل بود به امید دوا باز آمد

یه گوشی خوب و با امکانات زیر 200،000 ت معرفی کن ممنان میشم:)

سلام خدمت دوستان میخوام یه گوشی زیر 200 هزار بخرم لطف میکنید اگر راهنماییم کنید ممنان:cry:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند

دلتنگی دیگه برام واژه کوچیکی شده وقتی عاشق کسی باشی که نخوادت چه جوری میشه ولش کرد؟ دلم برای روزایی که شاد بودم تنگ شده آزاد و بی قید اگه همراه زندگیت بهت بگه فقط دارم تحملت میکنم چی؟

دوش از سر لطف یار در من نگریست گفتا بی ما چگونه توانی بزیست گفتم به خدا چنانکه ماهی بی آب گفتا که گناه توست و بر من بگریست

سلام خوبی؟ ببخشید دیر جواب دادم بخشی از یک وصیت شهید طاهر یونسی اگه شد تو پست های دیگه عکس و اطلاعات بیشتر براتون میذارم «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» .... من این راه را انتخاب کردم که منتظر من نباشید چون نرفتم که برگردم رفتم که با...

تو دریای من بودی ! آغوش وا کن که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

دلم بس ز کردار آن خواجه سوخت که ما را به نام غلامی فروخت نوشتم من این قصه را یادگار که تا یاد دارد او را روزگار