نتایح جستجو

  1. REZA.KHOSHROO147

    افرادی که با ما هم عقیده هستند, به ما آرامش میدهند و افرادی که مخالف با عقیده ی ما هستند, به ما...

    افرادی که با ما هم عقیده هستند, به ما آرامش میدهند و افرادی که مخالف با عقیده ی ما هستند, به ما دانش... آدمی برای لذت بردن از زندگی, به آرامش نیاز دارد و برای چگونه زندگی کردن, به دانش....
  2. REZA.KHOSHROO147

    تفاهــم در زندگی به معــنای درک کـــردن نیست بلکه به معنای تـوانایـی تحـمل تفـاوتهـاست ...

    تفاهــم در زندگی به معــنای درک کـــردن نیست بلکه به معنای تـوانایـی تحـمل تفـاوتهـاست ...
  3. REZA.KHOSHROO147

    از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه آن جالب بود سؤال از اين قرار بود: نظر خودتان را راجع به...

    از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه آن جالب بود سؤال از اين قرار بود: نظر خودتان را راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟ كسي جوابي نداد چون در آفريقا كسي نمي دانست 'غذا' يعني چه؟ در آسيا كسي نمي دانست 'نظر' يعني چه؟ در اروپاي شرقي كسي نمي دانست 'صادقانه' يعني چه؟...
  4. REZA.KHOSHROO147

    جهانگردی آمریکایی به قاهره رفت تا پارسای معروفی را زیارت کند. جهانگرد با کمال تعجب دید که زاهد...

    جهانگردی آمریکایی به قاهره رفت تا پارسای معروفی را زیارت کند. جهانگرد با کمال تعجب دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می‌شد. جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست ؟ زاهد گفت : مال تو کجاست ؟ جهانگرد گفت : اما من اینجا مسافرم. زاهد گفت...
  5. REZA.KHOSHROO147

    زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم.چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را...

    زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم.چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را .
  6. REZA.KHOSHROO147

    تفاوت زن و مرد : زن مخلوقي است كه عميق تر ميبيند و مرد مخلوقي است كه دورتر را ميبيند. عالم...

    تفاوت زن و مرد : زن مخلوقي است كه عميق تر ميبيند و مرد مخلوقي است كه دورتر را ميبيند. عالم براي مرد يك قلب است و قلب براي زن عالمي است.
  7. REZA.KHOSHROO147

    روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن...

    روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد . بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم . زن که بسیار شرمگین...
  8. REZA.KHOSHROO147

    روش زندگی دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند... اما دوتكه سنگ...

    روش زندگی دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند... اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم، فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد... آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ، به مراتب سر...
  9. REZA.KHOSHROO147

    هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند درختان میوه خود را...

    هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند درختان میوه خود را نمی خورند خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد نتیجه : زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .
  10. REZA.KHOSHROO147

    " از ديروز بياموز. براي امروز زندگي کن و اميد به فردا داشته باش" . آلبرت انيشتن

    " از ديروز بياموز. براي امروز زندگي کن و اميد به فردا داشته باش" . آلبرت انيشتن
  11. REZA.KHOSHROO147

    آدم هــا را زمـــانــی کــه نـیـــاز بـــه شنـیده شـدن دارنـــد ... بـشنــــــویــد نــــه...

    آدم هــا را زمـــانــی کــه نـیـــاز بـــه شنـیده شـدن دارنـــد ... بـشنــــــویــد نــــه زمـانـیکـــه حـــوصلـــه شــنـیـدن داریــــــــــد ...
  12. REZA.KHOSHROO147

    غزلی زیبا از وحشی بافقی کس نزد هرگز در غمخانه‌ی اهل وفا گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا...

    غزلی زیبا از وحشی بافقی کس نزد هرگز در غمخانه‌ی اهل وفا گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن بعد عمری کامدی بنشین زمان...
  13. REZA.KHOSHROO147

    شکسپیر میگه: میدونی چرا لای انگشتات فاصله است؟ برای اینکه اون فاصله ها رو با دستای کسی که دوستش...

    شکسپیر میگه: میدونی چرا لای انگشتات فاصله است؟ برای اینکه اون فاصله ها رو با دستای کسی که دوستش داری پر کنی:gol:
  14. REZA.KHOSHROO147

    می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر...

    می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای...
  15. REZA.KHOSHROO147

    می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر...

    می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای...
  16. REZA.KHOSHROO147

    ماری خانم شماببخشید کوتاهی مارو

    ماری خانم شماببخشید کوتاهی مارو
  17. REZA.KHOSHROO147

    آره یه ساز شکسته - صدا تو حنجره حبسه با اشکهای رو گونه - چشمام خیره به جاده منتظر غریبه - یه...

    آره یه ساز شکسته - صدا تو حنجره حبسه با اشکهای رو گونه - چشمام خیره به جاده منتظر غریبه - یه آشنا همخونه چشمام اسیره درده - از دوری محبوبه تنم داره میسوزه -دلم داره میپوسه عشقها همه جر خورده -شرف رفته و مرده دلها همه شکسته-دستها همه بریده سرها به طاق کوبیده-شاخ ها همه شکسته
  18. REZA.KHOSHROO147

    همه شب در رویاهایم تو را میبینم تو را حس می کنم اینگونه است که میدانم تو پایداری جدا از فاصله ها...

    همه شب در رویاهایم تو را میبینم تو را حس می کنم اینگونه است که میدانم تو پایداری جدا از فاصله ها و فضایی که بین ماست تو آمده ای تا نشان دهی جاودانی نزدیک دور هر قبرستونی که هستی ! هر جا که هستی میدانم که قلبت جاودان است...
  19. REZA.KHOSHROO147

    هرچقدر هم بگویی مردها فلان، زن ها فلان. تنهایی خوب است، دنیا زشت است، آخرش روزی قلبت برای کسی...

    هرچقدر هم بگویی مردها فلان، زن ها فلان. تنهایی خوب است، دنیا زشت است، آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر می زند. (پرانسو دیمارکو )
  20. REZA.KHOSHROO147

    پدر آمد از راه دست هایش خالی کودکان چشم به دستان پدر… سفره خالی را پدر از پنجره بیرون انداخت...

    پدر آمد از راه دست هایش خالی کودکان چشم به دستان پدر… سفره خالی را پدر از پنجره بیرون انداخت سفره قلبش را... ... ...بار دیگر گسترد! بچه‌ها آن شب هم مثل دیگر شب‌ها یک شکم سیر محبت خوردند....!
بالا