نتایح جستجو

  1. میهن مشرقی

    حرف زده شده "به هیچ عنوان پس داده نمیشود...حضرت اقا... بابا چرا انکار میکنی؟

    حرف زده شده "به هیچ عنوان پس داده نمیشود...حضرت اقا... بابا چرا انکار میکنی؟
  2. میهن مشرقی

    حرف؟:eek: تو خودت گفتی....مگه نگفتی؟:surprised:

    حرف؟:eek: تو خودت گفتی....مگه نگفتی؟:surprised:
  3. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    زکوی میکده بر گشته ام ز راه خطا مراد گر ز کرم باره صواب انداز...
  4. میهن مشرقی

    چی میخونی؟

    چی میخونی؟
  5. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    در ازل داد است ما را ساقی لعل لبت جرعه جامی که من مدهوش ان جامم هنوز...
  6. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست ان است که گیرد دست دوست در پریشان حالی و ..... (شرمنده اخرش یادم رفت...اگه میتونین کمک کنید):(
  7. میهن مشرقی

    اره رشتیم....مگه شما هم رشتین؟ گیلان میخونم ....7 خودتون؟

    اره رشتیم....مگه شما هم رشتین؟ گیلان میخونم ....7 خودتون؟
  8. میهن مشرقی

    نه بابا شوخی کردم...عکس من نیست... رشت ؟!؟! یعنی چی؟

    نه بابا شوخی کردم...عکس من نیست... رشت ؟!؟! یعنی چی؟
  9. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است...
  10. میهن مشرقی

    مرسی...اره خوبم:w16: ریحانه جونی خوبه؟

    مرسی...اره خوبم:w16: ریحانه جونی خوبه؟
  11. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید...
  12. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند شاخه ها رنگ سیاهی....
  13. میهن مشرقی

    روزی جیرجیرکی به خرسی گفت که عاشقت شدم"اما خرس گفت الان وقت خواب زمستانی من است.از خواب که بیدار...

    روزی جیرجیرکی به خرسی گفت که عاشقت شدم"اما خرس گفت الان وقت خواب زمستانی من است.از خواب که بیدار شدم با هم صحبت میکنیم.پس از 6 ماه که خرس از خواب بیدار شد"جیرجیرک را ندید...خرس نمیدانست که جیرجیرک ها فقط سه روز عمر میکنند.:cry:
  14. میهن مشرقی

    تی بلا میسر....تی فدا....:)

    تی بلا میسر....تی فدا....:)
  15. میهن مشرقی

    سلام...خوب عکس خودمه دیگه...:biggrin:

    سلام...خوب عکس خودمه دیگه...:biggrin:
  16. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند...
  17. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    نقش می بستم که گیرم گوشه ای زانچشم مست طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود...
  18. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود....
  19. میهن مشرقی

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد....
  20. میهن مشرقی

    ارزویی بکن "گوشهای خدا پر از ارزوهاست...ارزویی بکن...شاید کوچکترین معجزه اش"بزرگترین ارزوی تو...

    ارزویی بکن "گوشهای خدا پر از ارزوهاست...ارزویی بکن...شاید کوچکترین معجزه اش"بزرگترین ارزوی تو باشد.پس ارزویی بکن.
بالا