گاهي فكر ميكنم كه پدرهاي ما جور ديگري بودند. با آن سبيلهاي مردانه وقتي راه ميرفتند دوست داشتيم از روي كلمه جذبه و ابهت هزار بار بنويسيم.
.
.
پدرهاي ما نه اصول روانشناسي هولاكويي بلد بودند و نه كتابهاي مردان مريخي و زنان ونوسي را ميخواندند؛ اما يك نگاه چپ آنها هلاك ميكرد آدم را.
...