نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدايا از من گذشت ولي تورو خدا تو رو جون عزيزترينهات تو رو به حق معصومينت به حرف بيا بشکن اين سکوت لعنتيتو... اميييد هيچ بنده ساده و بيگناهي رو نا اميد نکن ... کسي که همه اميدش تويي بعد نااميد شدن ازت هيچي برا از دست دادن نداره بريده ...تموم شده ... ميبيني ؟؟ اينقدر داغونم که به توهم ميگم تو رو...
  2. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    میدانی بیشتر از تمامِ شدن یک رابطه سرد شدنهای یکهویی و بی دلیل است که آدم را عذاب میدهد مثل بیمارهایی که میگویند رفتن و ماندنشان ۵۰-۵۰ است، و هر روز دلت میلرزد ... میدانی،میکُشد آدم را این یکهویی سرد شدنها مثل اینکه تنت گرم باشد و یکهو سطلی آبِ یخ بر فرق سرت بریزند ...!
  3. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا... ای کاش... ای کاش... کاش بعد از همه نوشتنهايم..... کسی می آمــد...... ماسک را از روی صورتم بر میداشت.. و میگـــفت... حالا از دردهایت بـگو⇜من گوش ميکنم...
  4. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    هیچ ڪارِمان شبیہ زندگے و هیچ چیزِمان شبیہ زنده ها نیست نفس نمیڪشیم رویا نداریم شوق نداریم قلب نداریم و از دفنِ ما سالهاست ڪہ میگذرد فقط ڪاش ڪسی میدانست چرا نمیمیریم . 
  5. رجایی اشکان

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    ﺍَﮔِـﻪ ﺩﯾــﺪﮮ ﻃَـﺮَﻓِـﺖ ﺑـﺎﻫـﺎﺕ ﺭﺍﻩ ﻧِﻤﯿــﺎﺩﺷــﮏ ﻧﮑﻦ ﺧﺴﺘـﺲ ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﻬﺎﺭﻧﻌﻞ ﻣـﮯ ﺗﺎﺯﻩ ﻫــِـــــِﻪ:razz:
  6. رجایی اشکان

    نامه ای به عزیز ترین فرد زندگی ات بعد از سالها جدایی...؟؟!!!!

    خـ ـ ـدافـ ـ ـظ عـ ـ ـشـ ـقـم تـــلـــخ مــــیـگـــذرد ایـــــن روزهـــــــا ڪـــہ قــــرار اســــت از تو بــــــراے دلـــــم یــــڪ انـــســــانِ مــــعـــــمـــــولــــے بـــــســــــازم . . . . . .
  7. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    تمام کارهایی که واسه پیدا کردن خودم بهم کمک می کنن رو انجام دادم. بهترین عطرم رو زدم، لباسی که دوست دارم رو پوشیدم، به آن خیابان همیشگی رفتم و زیر باران پیاده روی کردم، بعد از اون به خونه برگشتم، برای خودم قهوه دم کردم، آهنگ مورد علاقه ام رو بارها گوش دادم و لا به لای کتاب ها و نوشته ها و مکتب...
  8. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدايا سلام اميــدم تویے پس بے آنڪہ نامم را بپرسے و دفتــر ديروزم را ورق بزنے رحمتت را براے همہ جارے کـن
  9. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    سهــم من از دنیــــــــــــا نداشتن استــــــــــــ ... تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا و فكـــــــر كردن به كســـــی كه هیــــچ وقتـــ نیست ...!
  10. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    خستـــــم از خــــــــــودم... از خـــــودم ڪہ فقـــــط ادعـا دارم ڪہ میتـــــونم تنہـــــایـــــے از پسہ زندگـــــیم بر بیـــــام... فقـــــط ادعـــــا دارم ڪہ نسبت ب اطـــــرافیانم بـــے تفـــــاوتم... ادعـــــا دارم ڪہ دلـــــم سنگـــــے شده... نشـــــده...بخـــــدا نـــــشده.. مـــــن فقط...
  11. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    روزگار "غریبیست"...!! آدمها یک روز "دورت" میگردند روزی دیگر "دورت" میزنند...!!! یک روز ازت "دل" می بَرند روزی دیگر "دل" می بُرند...!!! یک روز "تنهاییت" را پر میکنند وقتی خوب "وابسته ات" کردند.... به جای اینکه "درکت" کنند "ترکت" میکنند... واقعا روزگار "غریبیست"...!!
  12. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    آدمی نیستم که گِله کنم و از این وضعیت و تنهایی ها شکایتی ندارم، هرکسی به اندازه ی خودش تنهایی داره... حتی میتونم شرایط رو بفهمم و دلیل تنهایی ها و ناسازگاری های من با بعضی افراد رو درک میکنم.. تنها چیزی که من رو ناراحت میکنه و فکر میکنم خیلی خیلی غم انگیز و ناراحت کننده است اینه که تو طول روز...
  13. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا خودت به فریادم برس... دٌچـــــــــارِ غَمگینـــــــیِ مُزمِن شُـــــده اَم … بـــــی هیـــــــچ اَشـــــــکیْْْْْ… بــــــی هیـــــــچ بُغضــــــــــی… فَقَــــط یِـــــک نِگــــاهِ خــــــیرهْ… فَقَــــط یــــــِک سُکوتـــــ ِ :cry:
  14. رجایی اشکان

    هیچ وقت نمی تونی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته پشت بی...

    هیچ وقت نمی تونی بفهمی پشت خنده های کسی چقدر بغض جمع شده پشت بیخیال گفتنش چقدر حرف نگفته پشت بی تفاوتیاش چقدر دلتنگی ... پشت آرایش غلیظ یه زن چقدر عشق ، دلشوره ، اشک ، شک پشت سکوت سنگین یه مرد چقدر غرور ، ترس ، درد... تو هیچوقت نمی تونی بفهمی پشت دستای گره خورده یه زن و مرد چقدر فاصله خوابیده...
  15. رجایی اشکان

    سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات را می‌‌خوری سرت را به پشتی‌ صندلی...

    سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات را می‌‌خوری سرت را به پشتی‌ صندلی تکیه میدهی‌ تا وقت بگذرد به مقصد که رسیدی کیف و بارانی ات را بر میداری به غریبه ی کنارت سری تکان می‌‌دهی‌ و می‌‌روی همین که زخمِ آخرین آغوش را به تن‌ نمی‌کشی همین که از دردِ خداحافظی به خود نمی‌‌پیچی‌...
  16. رجایی اشکان

    سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات را می‌‌خوری سرت را به پشتی‌ صندلی...

    سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات را می‌‌خوری سرت را به پشتی‌ صندلی تکیه میدهی‌ تا وقت بگذرد به مقصد که رسیدی کیف و بارانی ات را بر میداری به غریبه ی کنارت سری تکان می‌‌دهی‌ و می‌‌روی همین که زخمِ آخرین آغوش را به تن‌ نمی‌کشی همین که از دردِ خداحافظی به خود نمی‌‌پیچی‌...
  17. رجایی اشکان

    سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات را می‌‌خوری سرت را به پشتی‌ صندلی...

    سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه می‌‌نشینی قهوه ات را می‌‌خوری سرت را به پشتی‌ صندلی تکیه میدهی‌ تا وقت بگذرد به مقصد که رسیدی کیف و بارانی ات را بر میداری به غریبه ی کنارت سری تکان می‌‌دهی‌ و می‌‌روی همین که زخمِ آخرین آغوش را به تن‌ نمی‌کشی همین که از دردِ خداحافظی به خود نمی‌‌پیچی‌...
  18. رجایی اشکان

    آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارندتا شنا کنند پرندگان نیز...

    آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارندتا شنا کنند پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهندتا به پرواز در آیند شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی ... عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیاخواندن نمی دانستند نزار_قبانی
  19. رجایی اشکان

    آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارندتا شنا کنند پرندگان نیز...

    آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارندتا شنا کنند پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهندتا به پرواز در آیند شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی ... عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیاخواندن نمی دانستند نزار_قبانی
  20. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    ” ﭘــــﻮﺳـــﺖ ﮐــﻠــﻔــﺘــﯽ ” ﺭﺑــﻄـــﯽ ﺑــــﻪ ﺁﺩﻡ ﺑــــﻮﺩﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﺩ ﻓــﻘــﻂ ﻣــﺴــﯿــﺮ ﺍﺷــﮏ ﻫــﺎﯾـــﺖ ﭘـــﺸـــﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻣـــﯿـــﺸــــﻮﺩ ﺑــﻪ ﺟـــﺎﯼ ﺑــﯿــﺮﻭﻥ، ﻣــﯿــﺮﯾـــﺰﺩ ﺗــﻮ
بالا