باران میزند برخیال من حیران,حیران.
که درآن چه میگذرد از تو. وپر میکند دل مشغولی که صدایش به افکارش نمیرسد. آنجا پر است از,از ابرهای در هم پیچیده,پیچیده;رعد میزند گاهی. آنجا ابرها مشغولند زندگی را سخت تر کنند;نمیبارند,فقط درهم میپیچندو گاه رعد تخلیه بارشان میکند.