میای میری خبری از ما نمی گیری این چه رفاقتیه اخه
اسوده دلان را غم شوریده سران نیست این طایفه را غصه رنج دگران نیست
ای هموطنان باری اگر هست ببندید این ملک اقامت گه ما رهگذران نیست
قاصدک هان چه خبر اورده ای از کجا واز که خبر اورده ای
در دل من همه کورندو کرند دست بردار ازاین دروطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه سخت با دلم میگوید که دروغ و فریب
برو انجا که بود چشمیو گوشی با کس برو انجا که تورا منتظرند