این اسمها که گفتی من نمیشناسم، شاید تازه اومده باشن، البته یه مهندس قریشی میشناسم که استاد گروه زراعت بود نه آب. ولی خداییش تا موقعی که ما اونجا بودیم استاد بد نداشتیم، سختگیر بودن ولی بد نبودن، حتی دکتر شهیدی که منو تو درس حفاظت آب و خاک انداخت.
مهندس امیرآبادی هم فکر کنم برای دکترا رفته باشه؟؟...
بهترین استاد من کسیه که به جای اندیشه ها اندیشیدن رو به من یاد میده: مهندس امیرآبادی (کاردانی،بیرجند)، مهندس بابامحمدی (کارشناسی،امام خمینی کرج).
بدترین: دکتر سیامک ولیزاده.
سلام ایمان؛
کجا درس میخونی؟ آخه منم با دکتر زرگران درس داشتم، کرج. درس دادنش همینطوره که میگی، ولی استاد خیلی باحالیه. ما که یه سفر رشت باهاش رفتیم برا درس تاسیسات انتقال آب، فراموش نشدنی ترین خاطره دوران تحصیلمه.کباب خور توپیه، صداشم خوبه، جور کنید شما هم باهاش یه وری برید.:D
سلام
1. نه، اصلا. چرا؟ مگه این رشته چشه؟
2. نه.
3. اینو مطمئن نیستم. چون رشته عمران رو هنوزم خیلی دوست دارم.
4. هیدرولیک و استاتیک رو خیلی دوست دارم. از هیدرولوژی متنفرم.
5. آبیاری و زهکشی میخونم، ولی سازه رو هم دوس دارم.
من دراین تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد
من دراین تاریکی
امتداد تر بازوهایم را
زیر بارانی می بینم
که دعاهای
نخستین بشر را ترکرد
من در این تاریکی
درگشودم به چمنهای قدیم
به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم
من در این تاریکی
ریشه ها را دیدم
و برای بته نورس مرگ...
طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید كرد
منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است
كاخ دل در خور اورنگ شهی یابد كرد
روشنان فلكی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید كرد
شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طیِ این مرحله با نور مهی باید كرد
خوش...