آروم باش عزيزم...
اينم مثه بقيه امتحانا....تموم ميشه ميره پي كارش....
فقط يه ذره بايد همت كني تمومش كني...همين..
فردا هم يه امتحان خوبه خوب ميدي...
بعد هم مياي به من ميگي كه بهترين امتحاني بوده كه تا حالا دادي...
مطمئن باش.....(چشمك..)
ببخشين..اول سلام...
بيخيال خواهر....
اصلا الان نبايد بهت ميگفتم...
رو امتحانت تمركز كن...
بعدي در موردش حرف ميزنيم با هم...
حواست را بده به امتحانت...
من اصلا نمي خوام زبونم لال يه وقت امتحانت بد بشه...
باشه...؟
يه وقت جسارت نباشه ها...
داداشيانه(=برادرانه)..ميگم به خدا
شيدا دانشگاه با خاك يكسان شده...
من صنعتي اصفهان هستم...
من 1:30 تاريخ تحليلي داشتم....صبح مي خواستم برم...
اصلا صندلي اي نمونده كه بخواي روش بشيني كه امتحان بدي...از در دانشگاه ردمون كردند بيرون...كسي نميتونه بره تو..يا بياد بيرون...
نميدونم ميدوني يا نه...خيلي بزرگه دانشگاه ما...ايستگاه اتوبوس...
شيدا من الان مطمئن شدم كه تقلب شده...
2 تا از دوستام توي سرويس... با چشماي خودشون ديدند..
به بهونه اينكه تعرفه ها تموم شده...در مسجد ها و مدرسه ها را بستند...
بعد كه از فرمانداري اومدند بهشون برگ راي بدند...ديدند كه پلمپ هاي صندوق ها را شكستند..تموم راي هاي مير حسين را كشيدند بيرون..
خدا مي دونه...
نمي دونم چي بگم...
مگه مردم نديدند مناظره هارا..
مگه دروغ هاش را نشنيدند...
مگه پرونده سازي هاش را نديدند...
(عكس ناموس طرف را آورده جلوي همه تو تلويزيون نشون ميده ...اونوقت گير دادند به يه سري آدم كه شبا تو خيابون نميدونم چي كار مي كنن..اصلا چه ربطي به مير حسين داره؟؟؟؟؟!!!!!
منم...
واااااااي.....ما هم عين شما...
غير از 3-4 تا استاد آدم حسابي كه داريم...بقيه ديگه همون طوري اند كه شما گفتي....
خيلي اين ترم اذيت شدم...
بدتر از همه كنترل....خدا رحم كنه...
ديگه اصلا حال اينكه بخوام دوباره استادش را تحمل كنم ندارم....
من كي شمارا قال گذاشتم؟......:biggrin:....
اون شب هر چي منتظر شدم كه با هم بريم نيومدي...خوابت برده بود فكر كنم....
گير داده بود مامانم...
گفت اگه الان نياي ديگه خبري از شام نيست.....:w15:
ببخشين...يادم رفت به شما تعارف كنم...
درست شد شكلكام...نميدونم چي طور شده بود كه به جاي شكلك ها ضربدر بود...