حبيب را ميگي؟
حبيب بيماري قلبي داره...داغونا...
بايد تحت مراقبت باشه...
الهام و مليحه بالا سرشن...ازش مراقبت مي كنن...
جواب من را كه نداد..
نميدونم يه چيزي حبيب بهش گفته .....الهام بهش برخورده....
گذاشت رفت الهام....فكر نكنم فعلا حبيب طوريش شده باشه...
شيدا ببخش ..
اينقدر دوست داشتم صبح بيام پيشت...:cry:
خصوصا الان هم كه علاف شدم..
مامانم گفت بيا يه سر بريم بيرون.....كار داشت
شدم مثه اين پيرمردهاي بازنشسته كه تو خونه ميشينن كاري ندارن..:w09:
حوصله ام سر رفته...
شيداااااااااااا....:cry::cry::cry:
سلام.
من اونقدرا هم بچه بدي نيستم..
من هر چي كه بگم اون شب حالم بد بود..شما باور نميكني...
به پير به پيغمبر با داداشم دعوام شده بود ...
يه كتك سير بهش زدم و خوردم ازش...
عصباني بودم...همين..
حالا هي بگو بداخلاق و اخمو...
براي اينكه ناراحتتون نكنم سر نزدم بهتون....
به خدا منم يه آدمم...مثه...
شيدا..
مامانم اومد...
ميگه بيا شااااااااااااااااااام.:w42::w42::w42::w42::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
من كم كم برم...
كاري با من نداري عزيزم..؟؟
حواسم هم به گوشواره توش هم هست..(خنده)