حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از متلاشی شدن دوستی ست
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور
و جدایی با درد
و نشستن در بهت فراموشی یا غرق غرور:razz:
من دلم میخواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار می نویسم:
خانه ی دوستی ما اینجاست
تا دگر بار نپرسد سهراب
خانه ی دوست کجاست؟!:gol:
وحشت از عشق که نه،ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه،ترسم از خاتمه هاست
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باری پر ازهیچ که بار شانه ی ماست
گله از دست کسی نیست،مقصر دل ماست
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿۷۰﴾
گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما...