شعر نو هم قبوله تینا خانوم
من یه شعر از اخوان برات می نویسم
عقده خود را فرو می خورد
چون خمیر شیشه سوزان جرعه ای از شعله ونشتر
و به آرامی فرو می برد،
لقمه بغضی که قوت غالبش آن بود
هی فلانی!زندگی شاید همین باشد،
یک فریب ساده و کوچک
آنهم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی...