شب بود و اشک های حسن بی حساب بود
دنیا به چشم حسرت زینب سراب بود
آن شب خرابه های یتیمی پر آه بود
سر ها به خاک و حال یتیمان خراب بود
حال و هوای کوفه در آن شب گرفته بود
چشمان ماه خیس و دل شب کباب بود
زخمی که روی فرق ، دهان باز کرده بود
از سوز آن سلام بدون جواب بود
زخم زبان جواب کسی شد که وقت جنگ...