نتایح جستجو

  1. zibaabdy

    دو اميرزاده در مصر بودند، يكي علم آموخت و ديگري مال اندوخت. آن، علامه عصر شد و اين، عزيز مصر...

    دو اميرزاده در مصر بودند، يكي علم آموخت و ديگري مال اندوخت. آن، علامه عصر شد و اين، عزيز مصر گشت. پس اين توانگر به چشم حقارت در فقيه نظر كردي و گفتي: »من به سلطنت رسيدم و تو همچنان در مسكنت بماندي«. گفت: »اي برادر شكر نعمت باري تعالي بر من است كه ميراث پيغمبران يافتم - يعني علم - و تو ميراث...
  2. zibaabdy

    باشه آبجي جون فرداشب وقت هميشگي باشه...فعلا خدا حافظ موفق باشي توم مواظب خودت باش...

    باشه آبجي جون فرداشب وقت هميشگي باشه...فعلا خدا حافظ موفق باشي توم مواظب خودت باش...
  3. zibaabdy

    نخير مرتكب چنين اشتبهايي نميشم... آبجي جون آلان خيلي خوابم مياد من برم يا بمونم؟

    نخير مرتكب چنين اشتبهايي نميشم... آبجي جون آلان خيلي خوابم مياد من برم يا بمونم؟
  4. zibaabdy

    نه بابا من كه اصا جرات نميكنم...

    نه بابا من كه اصا جرات نميكنم...
  5. zibaabdy

    نه بابا تو تاج سري ولي گيرت بيارم ميزنمت ...

    نه بابا تو تاج سري ولي گيرت بيارم ميزنمت ...
  6. zibaabdy

    آبجي جواب پ خ رو ندادي...

    آبجي جواب پ خ رو ندادي...
  7. zibaabdy

    آره بخدا فقط نميخندند كه اذيتم ميكردن... ولي منم تلافيشو سرشون درميارم

    آره بخدا فقط نميخندند كه اذيتم ميكردن... ولي منم تلافيشو سرشون درميارم
  8. zibaabdy

    آره بخدا دوستامم همش بهم ميخنديدن بخدا حوصله خودمم نداشتم چ برسه به كار اداري...

    آره بخدا دوستامم همش بهم ميخنديدن بخدا حوصله خودمم نداشتم چ برسه به كار اداري...
  9. zibaabdy

    آره رفتم دانشگاه ثبتنام بخدا كلافه شدم ...آخه او مسئول به او مسئول پاسمون ميداد ...از اون بانك...

    آره رفتم دانشگاه ثبتنام بخدا كلافه شدم ...آخه او مسئول به او مسئول پاسمون ميداد ...از اون بانك به اون بانك ،باور كن 2 دقيقه نتونستم ب راحتي بشينم...
  10. zibaabdy

    خب ديگه چ خبر؟؟؟

    خب ديگه چ خبر؟؟؟
  11. zibaabdy

    يني لباس كردي قشنگه؟؟ منظورم اين بود...

    يني لباس كردي قشنگه؟؟ منظورم اين بود...
  12. zibaabdy

    قشنگه نه لباس كردي؟

    قشنگه نه لباس كردي؟
  13. zibaabdy

    آره آبجي جون واسه چي؟

    آره آبجي جون واسه چي؟
  14. zibaabdy

    خواهش ميكنم آبجي جون بفرماييد؟؟

    خواهش ميكنم آبجي جون بفرماييد؟؟
  15. zibaabdy

    آخه ديشب وختي رفتم خيلي ناراحات بودم ولي رفتم چشم بهش اوفتاد باور كن آبجي اينخده خنديدم تا دكترا...

    آخه ديشب وختي رفتم خيلي ناراحات بودم ولي رفتم چشم بهش اوفتاد باور كن آبجي اينخده خنديدم تا دكترا اومدن خودشم خندش گرفت...
  16. zibaabdy

    نه بابا آبجي جون او از درد حتي نميدونست كجاست ...به خدا توم كه بودي كلي ميخنديدي يه دكتر و دوتا...

    نه بابا آبجي جون او از درد حتي نميدونست كجاست ...به خدا توم كه بودي كلي ميخنديدي يه دكتر و دوتا پرستار بودن آبجي جون كاش ميديدي پرستارا زن بودن اينخده خسته شده بودن كه عرق داشت مث چشمه ازشون ريخته ميشد واي آبجي شكستگيم چخده سخته ولي واسه اطرافيان پر خنده...خخخخخخخخ...خخخ...
  17. zibaabdy

    پاش پيچ خورده بود داد ميزد ميكفت كه پام شكسته... آخه خيلي درد داشت منم نميتونستم جلو خودمو بگيرم...

    پاش پيچ خورده بود داد ميزد ميكفت كه پام شكسته... آخه خيلي درد داشت منم نميتونستم جلو خودمو بگيرم باصداي بلند ميخنديدم داشتم ميتركيدم آبجي كاش قيافه آبجيمو ميديدي...خخخخخ...
  18. zibaabdy

    خيلي ازت ممنونم...والا ديشب واي از خنده واي از ناراحتي ... آخه او بيچاره ها وقتي كه داشتن پاشو...

    خيلي ازت ممنونم...والا ديشب واي از خنده واي از ناراحتي ... آخه او بيچاره ها وقتي كه داشتن پاشو جا مينداختن آجيم از درد نميتونست چ كار كنه فقط اونا رو با صداي بلند نفرين ميكرد...
  19. zibaabdy

    ممنون آبجي جون خوبه ممنون ...آبجي جون راستش عملش نكردن گفتن از جا در رفته نيازي نيست و جاش...

    ممنون آبجي جون خوبه ممنون ...آبجي جون راستش عملش نكردن گفتن از جا در رفته نيازي نيست و جاش انداختن ولي خيلي ورم كرده...
  20. zibaabdy

    سلام آبجي جون حالتون خوبه ايشالا...

    سلام آبجي جون حالتون خوبه ايشالا...
بالا