نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    ستاره بود ، غزل بود ترانه بود و تو بودي هزار حادثه ، اما بهانه بود و تو بودي تو بودي و شب قصه تو بودي و تب پرواز هزار آينه فرياد هزار پنجره آواز شب از تو شعر دوباره شب از تو باغ ستاره به اعتبار تو روشن من و چراغ ستاره حضورم از تو هميشه سكوتم از تو صدا بود تو آسمون ترانه پرنده بود و رها بود...
  2. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد باقیشم بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه سرزنش نکن دلم رو بخدا اون یه بیگناهه باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه اما اشکاتو نگه دار نذار اینجوری بریزه حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی من نگاهت بکنم تا تو چشام...
  3. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    سايه خيلی وقته سايه تو بر سر ندارم چشم به در دارم ازت خبر ندارم خيلی وقته زير رگبار محبت پای رفتن دارم همسفر ندارم تو برام همه کسی تو برام هم نفسی نمی دونم که چرا تو به من نمی رسی جای امن بودنم گرمی آغوش توست دلی دارم نازنین که هميشه پيش توست کی به تو گفته ديگه تو را نمی خوام با دلی...
  4. hamedinia_m51

    آرزوهای گمشده...

    يه حوض خالي از آب بلور قرص مهتاب رو پوست تيره ي شب دوباره مخمل خواب يه قلب پاره پاره، يه آسمون ستاره از داغ عشق ليلي مجنون شبا بيداره عمريه دلسپردم به لحظه هاي رفته به گريه ي ناتموم، گلايه ي نگفته دلم گرفته از اين دغدغه هاي ترديد از غربت پرستو که بي بهانه کوچيد زمستوناي سنگين، من و سکوت...
  5. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    شطرنج عشق شطرنج عشق گفتی برو گفتم به چشم این بود کلام آخرین گفتی خدا حافظ تو گفتم همین؟ گفتی همین! گریه نکردم پیش تو با اینکه پر پر میزدم با خون دل از پیش تو رفتم و باز نیومدم بازی عشق تو رو جانانه باختم مثل بازنده خوب مردانه باختم همه ثروت من تحفه درویش نفسم بود که به تو شاهانه باختم لبخند...
  6. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    بپر پرواز کن دیوانگی کن ! ز جمع آشنا بیگانگی کن چو دود شمع شب از شعله برخیز گلی ز گیسوان بر بادها ریز بپرداز بپرهیز گلی ز گیسوان بر بادها ریز چو رقص سایه ها در روشنی شو چو پای روشنی در سایه ها بپرداز بپرهیز بپر پرواز کن دیوانگی کن ! گهی زنگی بر انگشتی بیاویز نوا و نغمه ای با هم بیامیز دلارام...
  7. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عید پرستویی به ظهر بهار به باز آمدنت چنان دلخوشم که طفلی به صبح عید پرستویی به ظهر بهار و من به دیدن تو چنان در آینه ات مشغولم که جهان از کنارم می گذرد بی آنکه سر بر گردانم بی آنکه سر بر گردانم مگر از راه در رسی مگر از شکوفه سر برزنی مگر از آفتاب بدمی...
  8. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    <<<<<<<<<<< گل ارزو >>>>>>>>>>>> دوباره تو خاطراتم اگه خند ها تو دیدم دوباره با شاخه ای گل کنار تو رسیدم خیلی اهسته و اروم هر دو دستمو گرفتی با یه دنیا مهربونی موندی از پیشم نرفتی گفتم عاشق تو هستم از نجابت تو مستم تا ستاره هست عزیزم پای عشق تو نشستم دوباره تو لحظه هامون به هوای هم رسیدیم...
  9. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    پنجره های بی رمق ترانه های بی صدا رختی از کهنگی سالهای دور ترانه کو؟ ترانه کو؟ حرفای عاشقانه کو؟ ترانه کو؟ ترانه کو؟ حرفای عاشقانه کو؟ یه وجب شعر و غزل یه گلو صدای ناب تن من تشنه ی خواب تشنه ی خواب یه اتاق پر غزل یه ردیف از جنس نور حسرت ساده ی من یه ترانه ی درست ترانه کو؟ ترانه کو؟ حرفای...
  10. hamedinia_m51

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    با من مسافريست، هم روزگار من تب کرده بی رمق، افسرده خسته تن شادی لحظه ایست از هم پيالگی از حس همدلی از روی سادگی ! دلواپسی ولی همراه هر دو مهلت تمام شد... دير است بی گمان ! از پشت پنجره، با آنکه مانده روز می خواندش کسی، راهيست او هنوز از پشت پنجره با آنکه مانده روز می خواندش کسی راهيست او هنوز...
  11. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    ای تکیه گـاهِِ خستگیهام خون ِ رگهـام ای پناهِ تن تنهم چه غریبن بـی تو دستام ای اسم تو مثل زلال ِ چشمـه جاری باغ شعـرم از تو پُر گل ای که میـراث بهـاری بمـون با شکوهـی که داری من و تو سایه هامون دور ازاین شهر شلوغه تـو وقتی با منی حس میکنم مُردن دُروغه ای قفـس ای قفس با پرنده همنفس نمی خوام پَر...
  12. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هنوز عاشقترینم ای تو تنها باور من بغیر از با تو بودن نیست هوایی در سر من هنوز عطر تو مونده در فضای خانه من هنوزم بیقراره این دل دیوونه من فراموشم نکن فراموشم نکن تویی تنها دلیل بودن من به یاد من باش, فراموشم نکن من تشنه محبت, درد آشنای هجرت دلم به این جدایی, هرگز نکرده عادت ناکامی از تولد...
  13. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    مثل یک رنگین کمون هفت رنگ سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ ای صمیمی ای قدیمی ای همقطار در دل شب شبنم عشقی بکار شهر شب با مردم چشمک زنش غصه هامو ریخته توی دامنش ازدحام کوچه های بی کسی پر شده از یک بغل دلواپسی این منم دلواپس بود و نبود از غم ای کاشها چشمم کبود تا به کی از آرزوهامون جدا با تو هستم با تو...
  14. hamedinia_m51

    رفتن...

    اي تو كوچ و اي تو هجرت ، سهم من از تو يه حسرت مقصدت رفتن و رفتن ، رو مسير خالي من يه افق توي چشات ، دل هميشه چشم به رات اي تو جاري توي شعرام ، اي شروع سر حرفام ساده و بكر و زلالي ، تو همون فكر و خيالي اي تو بوي خاك و بارون ، اي جدا از اين و از اون تا كه عمري مونده باقي ، تا نفس داره اقاقي مثل...
  15. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    عمری هی خوندی و خوندی دل غمها رو سوزوندی توی شعر و غزل من گفتی می مونی ، نموندی پشت ديوارای شعرم يه دفه سرک کشيدی ديدی تک سوار عشقی غير اون هيچی نديدی منو تا رويا کشوندی روی بال شب نشوندی تو شبای خالی من گفتی می مونی نموندی برای اول شعرم اسم تو شروعی تازه هنوزم درای قلبم روبه مهربونی بازه غير تو...
  16. hamedinia_m51

    فراق یار

    آسمونی واسه من ، اما کبود قصه ای ، اما همون یکی نبود مث آفتابی اما تنگ غروب مث دشتی که نشسته تو جنوب شوق پروازی تو لحظه های خواب که منو می بره اما تو سراب تو دل شبی ، شبی که گمشده نور مث راهی ، اما راه بی عبور تو به یک باغ پر از گل می مونی که گل یخ توی قلبم می شونی مث خورشید به دلم رنگ می زنی...
  17. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    من چشام دوباره ابري اي نشونه ي شكفتن تو زبون بي تكلم تو بهونه ي نگفتن تو اگه حرير مخمل تو اگه ظريف و ململ من و قصه ي قديمي ، من و اشتياق اول تو اگه تبلور عشق تو اگه بلور بارون من و هرچي انتظاره هم قبيله ايم و هم خون يه كتاب مي نويسم كه تو اون همش تو باشي يه كتاب عاشقونه واژه واژه اش تو باشي تو...
  18. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    مهمون رؤیا یه نفر شب که میشه ، مهمون رویای منه وقتی از راه میرسه ، به خواب من رنگ میزنه اون که از چشمای نازش ، میشه صد ترانه ساخت قصه جنگلو گفت ، آبی دریا رو شناخت یه نفر که مهربونه ، چیزی از من نمیخواد مثل اون هیچ کسی نیست شب که به خواب من میاد اگه مال من باشه ، غصه ندارم همه جونمو زیر پاش می...
  19. hamedinia_m51

    رفتن...

    تو صداي گريه هامي توي فرياد شبونه رفتني شكل يه پرواز از تو مونده اين نشونه مثل غربت مي موني تو، تو يه انتظار خسته مثل پاييز كه رو چشمام دراي بهارو بسته عكس بي قاب نگاهم تو دل آينه مرده قلب آيينه شكسته من و از ياد تو برده شب پاشيدن از خود شب از گريه شكستن وقت بيداد يه فرياد شب خالي تو با من...
  20. hamedinia_m51

    آرزوهای گمشده...

    خسته از هجوم توفان توي دست سرد پاييز اين منم يه تيكه كاغذ از يه قصه ي غم انگيز يكي نيست بگه مسافر عشق تو كجا گذاشتي يه نفر كه اولبنه يه نفر كه آخرينه يه كسي باشه كه دستاش پر عطر پونه باشه مثل خاك فصل بارون تو چشاش جوونه باشه شاپرك اگه نباشه نمي شه پروازشو ديد تو كدوم نگاه بي جون زندگي رو ميشه...
بالا