نتایح جستجو

[img]

بذار بندگان خدا به هندونه فروشی و نون به هم قرض دادنشون برسن بابا;) شما هم به فکر کامپیوتری باش ما هم تشویق می کنیم و اون وسط حقایقی رو براتون بازگو می کنیم

خوب من حقیقت رو گفتم پس رو حرف بزگترت حرف نزن دیگه;)

نه خدایی ما هم به اون در می گفتیم در شیمی. اون در بانک هم الان آباد شده زمان ما یک در کوچیک بود.

من هم جا داره روز مهندس رو (که به مناسبت تولد خواجه نصیرالدین طوسی این روز به نام هندسین گرامی نامگذاری شده) رو تبریک بگم. شاد و موفق باشید.

درود بر دوستان دلم برا دانشکده فنی تنگ شده امیدوارم همه موفق باشید.

به جمع ما خوش اومدین

توصیه های ایمنی را جدی بگیرید. از دوغ به توصیه ایشون استفاده کنید. راستی اینجا جز آقا فرزاد همه مجردن؟

نمي دانم چقدر از بي تو بودنم گذشته است و چقدر نديدني­ها را بهانه روزگار دانستم ... اما كاش مي آمدي تا برايت از راز غربت نشيني­ام مي گفتم و آنچه را كه در درون خاموشم مي­گذرد، مي ديدي! يك سال ديگر نيز گذشت اما نيامدي نديدي.

ما که چیزی ندیدیم. ضمناً پنجشنبه بعد یعنی 13 اسفند من تهران نیستم دانشگاه هم مطمئن باشید راه نمیدن

الان اشک در چشمان من حلقه زد:confused: دوستان دوستان در جمع .... (حافظا) / جمعتان پرخنده باد از لطف دوستان سپاسگزارم.

من که گله ندارم تنهایی همیشه با ما بوده:cool:

سلام. بله خوب شما نباشی یه پای قضیه می لنگه. خوش به حال انرژی دارا تاپیک جدید؟ من هم میگم همین تاپیک. مدیر بازرگانیتون مؤید باشند. چه کارایی؟ موافقتمون رو اعلام می داریم. نه بابا جدید نیست گردهمایی همون قدیمیه هست. خوب ما که هستیم سلام مجدد ما هم تکیم غصه نخور.;)

ما در حال پروژه فوق هستیم. در خصوص بقیه حرف ها صد در صد موافقم.

سلام علیکم یا الله. (نامحرم ها برن اندرونی) خوب چه خبر دوستان؟ ما هم تهران بودیم مثل بعضی دوستان اصلاً هم بهمون خوش نگذشت. البته به یک سری کارهای عقب افتاده رسیدیم. چه خبرها؟

حالا شاید ناهار بود;)

کی قدش بلند بود؟

مرحبا خودش بود من باهاش کلاس نداشتم اما یه دفعه جای رفیقم سر کلاس رفتم می خواست نمره میان ترم بده اسم رفیقم رو گفت بعد ما دستمون رو بردیم بالا یه نگاهی به قیافه کرد و بعد با تردید نمره مون رو گفت. انگار داشت به قیافه نمره میداد. ولی واقعاً بعضی ها به قیافه نمره میدادن.

سر کلاس ما بود. بغل که نه به این معنا face to face سر کلاس بود دخترها سمت چپ می نشستن. داشت راه می رفت (البته اصولاً نشسته بود این یه دفعه گویا خوب این جوری دیگه) از بالا خم شد رو دختره (از پش سر) پ.ن: قضیه معلوم شد؟:D

بابا جون عکس چیه شما قرار رو بذار یه جایی ما میایم دیگه البته مهمون شمائیم عجب چی می گفتن اینا؟ من که خودم اصولاً سر کلاس نبودم. من فقط عاشق حاج آقا حبیبیان بودم