نتایح جستجو

واقعا خیلی دارن اذیتتون می کنن ها، قرار بود تو هفته گذشته بدن، خیلی بده آدم فکر کنه یک چیزی قرار امروز بیاد بعد هی بشینه، هی بشینه، بعد نیاد:cry::cry: یکی از دوستام پدرم رو در آورده، گفته مرتب باید واسش چک کنم ببینم جواب ها اومده یا نه:biggrin:

می گما هر وقت حمیده خانم نیست شما می تونی جاشو واسه فرهنگ خانوم پر کنی، بشینین دو نفری با هم درد دل کنین.;):D

البته من قلبا حضور داشتم:biggrin::biggrin::biggrin:

من که همون طور که گفتم برنامه ام اصلا مشخص نیست. به خاطر همین شما برنامه بگذارید من هم خودم رو تطبیق می دم

هی نیمیتزو من امشب تا صبح هستم، واسه اینکه بهم بد نگذره باید منو هر جا که می ری ببری:biggrin: منو موقتا دست راست خودت فرض کن;):D

احتمالا بد جوری گیر پروژه افتاده، فکر کنم تو چند هفته دیگه باید تحویل بده. الان احتمالا داره پروژه اش رو باز خونی می کنه، احتمالا باید یه پاور پوینت هم آماده کنه;)

منم دوست دارم بیام ولی نمی دونم برنامه ام چطوری هست یا چطوری می شه. گفتن کلاسا از اول مهر شروع می شه. ولی اگه بچه ها مثل بچه های دانشگاه خودم باشن دانشگاه تا حذف و اضافه دور خورده. ولی اگه شبیه پلی تکنیک باشه که باید یه هفته زودتر برم سر کلاس:biggrin::biggrin: من فعلا فرض رو با اومدن می گذارم...

باریکلا بزنم به تخته یه دفعه بگو نمی خوام بیام دیگه:( حالا صبر کن فرهنگ خانوم این رو بخونه:D

اوه اوه بپا نیمیتزو مدیر داره دعوات می کنه:que: آقا رضا ما چطوره؟ خیلی می خوامت. زیاد به این پاسبان شب ما گیر نده. اگه نباشه شب می آن پست ها رو می دزدن

عزیز دلم، من خودم از وسط مهر شروع کردم;)

ایشالا شما هم موفق باشین؟ ببینم تو همین ماه باید دفاع کنین؟

فرهنگ خانوم می گما، بادی گارد استخدام کردی؟:biggrin:

ایشالا شما هم موفق باشی تو زندگی تون. البته به نظر من زندگی همه اش درس نیست، ولی امیدوارم برقش شما رو هم بگیره تا راضی باشی:biggrin: البته یه راه حل خیلی ساده هم وجود داره. یه بیماری خیلی خاص هست که اگه بگیریش حتما موفق می شی. اسمش سرطان خرخونی هست. البته به این راحتی ها منتقل نمی شه. شما برو...

سلام به همه دوستان، امیدوارم که نماز روزه هاتون قبول باشه و زیاد بهتون سخت نگذره;) آقا رضای گل چطوره؟ کم پیدا بودی، نبودی؟ البته شما مثل اون خورشید پشت ابر می مونی...;) من هم با عقب کشیدن برنامه مشکلی ندارم یه مزیت می بینم تو این کار و یک عیب یکی اینکه احتمالا بچه ها ممکنه پنج شنبه شب برن...

همین جوری، آخه واقعیتش من زیاد مواد رو دوست نداشتم ترجیح می دادم برم سمت مکانیک. البته دلیل این می تونه استاد محور بشه. متاسفانه من در دوران کارشناسی چند بار depress شدم. البته الان توپ توپم;):biggrin:

مجددا به تمام دوستانی که قبول شدن تبریک می گم;)

سلام مرسی واسه تبریک ایشالا که همه دوستان تو زندگی شون موفق باشن و هی شیرینی بیارن بچه ها بخورن. ولی من از نقره داغ شدن خوشم نمی آد، طلا باشه، تیتانیوم باشه، یه فلز گرون خوبه!!

سلام آقا تبریک می گم ایشالا که موفق باشی اسم یکی از هم کلاسی هات رو بهت می گم: سینا، مشهدیه رتبه اش هم فکر کنم 66 شده موفق باشی

شرمنده دوستان، مثل اینکه باید برم!!!:(:(:( من هم نمی دونم می ارزه یا نه؟ واسه همین سوال کردم فعلا شب بخیر، فردا همه پست هاتون رو می خونم

آهان یعنی الان دیگه جدی جدی بحثه؟؟ من یه دغدغه بزرگ دارم: من واقعا نمی دونم می تونم از زیر شیرینی دادن به بچه ها در برم یا نه؟؟:biggrin::biggrin: نه حالا دور از شوخی: دغدغه من اینه که واسه ادامه تحصیل و زندگی آینده ام دنبال خارج رفتن باشم یا نه؟ یعنی تا حالا سبک سنگین نکردم ببینم واسه من خوبه...