نتایح جستجو

  1. شاهده

    [IMG]

    [IMG]
  2. شاهده

    [IMG]

    [IMG]
  3. شاهده

    [IMG]

    [IMG]
  4. شاهده

    [IMG] هیچ کس به خویشتن ره نبرد به سوی او بلکه به پای او رود ، هر که رود به سوی او

    [IMG] هیچ کس به خویشتن ره نبرد به سوی او بلکه به پای او رود ، هر که رود به سوی او
  5. شاهده

    گمنامی تنها برای کسانی دردناک است که برای دنیا کار می کنند ! و گرنه همه چیز در " گـمـنـامـی "...

    گمنامی تنها برای کسانی دردناک است که برای دنیا کار می کنند ! و گرنه همه چیز در " گـمـنـامـی " است ... " شهید سید مرتضی آوینی "
  6. شاهده

    دست نوشته اي از شهيد حسين علم الهدي خطاب به خواهرش( بمناسبت سال نو)

    به پله فكر نكنيد :gol: دست نوشته اي از شهيد حسين علم الهدي خطاب به خواهرش:heart: خواهر عزيز! پس از اهداء سلام و درود، رسيدن به فلاح را برايتان آرزو مي كنم. چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جديد از شما دور بودم و نتوانستم خود را به اين راضي كنم كه سال نو را آغاز كنم و در اين...
  7. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    این خاطره رو خودم خیلییییییی دوست دارم :heart: خاطره : کربلا ! ( به نقل از خود آقا مهدی ) یک بار به طور ناشناس به کربلا رفتم. از قبل با خود عهد بسته بودم که به هيچ وجه با کسي حرف نزنم تا نفهمند که من يک ايراني‌ام. وارد حرم امام حسين (ع) شدم و حسابي با آقا خلوت کردم و از طرف همه بچه‌ها پيش آقا...
  8. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    انتهای سفر آدم بعدها مي گويد که به دلم امده بود که آخرين باري است که مي بينمش . ولي من نمي دانستم . نمي دانستم که ديگر نمي بينمش . آن روز خانه ي پدرشان يک مهماني خانوادگي بود . من هم آن جا بودم . مهمان ها که رفتند ، من آن جا ماندم . يک ساعت بعد مهدي آمد . من رفتم و در را برايش باز کردم . محرّم...
  9. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    مجید زین الدین زن با خودش منتظر آمدن مرد نشسته بود تا اين روزِ به نظر او مهم را در کنار هم باشند . سال گرد ازدواجشان بود . چيزي که مرد روحش هم از آن خبر نداشت . خسته چشم هايش را باز کرد و هم سر خوش حالش را ديد که توي خانه مخصوصاً سر وصدا راه انداخته که او بيدار شود . مرد دوباره چشم هايش را هم...
  10. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    تولدی دیگر بچه مان روز تاسوعا به دنيا آمد . قبلاً با هم صحبت کرده بوديم که اگر دختر بود اسمش را زهرا بگذاريم . اما به خاطر پدربزرگش اسمش را ليلا گذاشتيم . ليلا دختر شيريني بود ، من اما آن قدر که بايد خوش حال نبودم . در حقيقت خيلي هم ناراحت بودم . همه اش گريه مي کردم . مادرم مي گفت « آخر چرا...
  11. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    سفر گفتند از طرف سپاه يک مأموريتي به چند نفر داده اند ، گفته اند خانم هايتان را هم مي توانيد ببريد . يک هفته قبلش به من گفت از دکتر بپرسم با توجه به اينکه بچه اي در راه دارم آيا مي توانم سوار هواپيما شوم . مشکلي نبود . سوريه که رسيديم فهميدم آن ها برنامه شان اين است که ما را سوريه بگذارند و...
  12. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    تشکیل تیپ علی بن ابی طالب هنوز از جزئيات کارش چيزي نمي دانستم و از اين و آن شنيده بودم که نيروهاي قم و اراک و چند جاي ديگر با هم يک جا شده اند و تيپ علي ابي طالب را تشکيل داده اند . آقا مهدي هم فرمان ده تيپ شده بود . ديگر به پاييز اهواز خورده بوديم و گرماي هوا زياد اذيت نمي کرد . با اتوبوس که...
  13. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    زندگی مشترک فرداي همان روز که عقد کرديم او رفت جبهه . دو ماه و نيم عقد کرده در خانه ي پدرم ماندم . در اين مدت آقا مهدي بعضي وقتها زنگ مي زد و مي گفت مثلاً « من ساعت نُه جلسه دارم . مي آيم قم . بعد از ظهر هم يک سر به شما مي زنم . » يک بار بين خرم آباد و اراک تصادف کرده بود وقتي آمد از پنجره ي...
  14. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه - نشر شاهد شهید زین الدین به روایت همسر شهید آغاز راه من آخرين بچه از شش بچه ي يک خانواده معمولي بودم . تا راهنمايي هم بچه ماندم . هنوز که حياط خانه نه چندان بزرگمان را در محله ي باجک قم مي بينم ، ياد شيطنت هاي خودم و خواهرم مي افتم . يادم مي آيد که از انبار...
  15. شاهده

    :w30:

    :w30:
  16. شاهده

    | تاپیک جامع معرفی شهدا | شهید مهدی زین الدین

    |*| زندگی نامه و خاطرات شهید آقا مهدی زین الدین |* بسم الله الرحمن الرحیم شهید مهدی زین الدین زندگينامه نام بلند مهدي زين‌الدين درسال 1338 در انبوه زمينيان درخشيد و هستي آسماني‌اش در خاك تجلي يافت. او در خانواده‌اي مذهبي و متدين متولد شد. با ورود به مدرسه و آغاز...
  17. شاهده

    «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کولــه: عشق و چند گریه دوبیتی مانْد و صد...

    «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کولــه: عشق و چند گریه دوبیتی مانْد و صد چشم‏انتظــاری شهیدان برنمی‏گردند.... گریه! [IMG]
  18. شاهده

    بسم رب الشهدا

    «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کولــه: عشق و چند گریه دوبیتی مانْد و صد چشم‏انتظــاری شهیدان برنمی‏گردند.... گریه!
  19. شاهده

    بسم رب الشهدا

    مکه برای شما ، فکه برای من بالی نمی خواهم این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند شهید سید مرتضی آوینی
  20. شاهده

    [IMG]

    [IMG]
بالا