سادگی مرا ببخش که خویش را تو خوانده ام
برای برگشتن تو به انتظار مانده ام
سادگی مرا ببخش که دلخوش از تو بوده ام
تو را به انگشتر شعر، مثل نگین نشانده ام
به من نخند و گریه کن
چرا که جز نیاز تو
هرچه نیاز بود و هست
از در خانه رانده ام
اگر به کوتاهی خواب
خواب مرا سایه دی
به جرم آن داغ عطش بر لب خود...