نتایح جستجو

مامانیییییییییییییییی حامد گفت عاشخ منههههههههههههه

نه بابا مادوتا وروجک داریم شبا برادرزادم اینجاس صبا خواهرزادم خوش بحالت مال شما دخمله اینا جفتی پسرن

نه دیگه تموم شد

:biggrin:

یکی از هم کلاسیای خواهرزادم ناشنواس ,سمعک میذاره این رفته سمعکشو کشیده کندش خواهرم ازش پرسیده چرا اینکارو کردی؟ گفت میخواستم منم اهنگ گوش بدم مگه خاله از اینا نداره؟؟ فک کرده هندزفریه

حالا اینو بگم

جدی با جال بووود؟ خیلی با جال بود؟

:redface: اینم از سوتیای امروزمن

حالا اصلا مهد نبوووووووووود پیش دبستانی بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووود فک کن اژانسیه پیش خودش گفته عجب مادرایییی پیدا میشنا

گفتم اسم مهد کودکشو یادم نیس صبرکنید از مامانم بپرسم:biggrin:

من زنگیدم گفتم اقا یه سرویس بفرستید سراغ(پسر من)از مهد کودک بیارش ادرسشوگفتم اسمشو یادم نمیومد

یکی دیگشم بذارید بگم خواهرم گفت زنگ بزن اژانس بره سراغ پسرش از پیش دبستانی بیاردش

:biggrin:....

سوتی بود دیگه حامد خیلی تابلو بود سرخ شدم وقتی پسره اونطوری گفت پسرای دانشگامون مامانی من که با اونا کاری نداشتم اصلا نگاشونم نکلدم ببینم کی بودن بخدا مامانی پسرا دانشگاه رونجابت من قسم میخورن اینجولی نگووو

اره سوتی خیلی بدی بود من معمولا کسی بام شووخی میکنه دو زاریم خیلی کجه سه ساعت بعد میفهمم

من اصلا حواسم نبود این چی داره میگه گفتم ااااا؟؟بم نگفت؟؟ :eek::( پسرا گفتن داره اذیتت میکنه ه ه ه

گفتم ااا؟بتون زنگ زد؟ گفت اره بش گفتم بت بگه کارت ملی و شناسنامه و پاسپورتو...ایناتو بیاری تابت بدمش

ساکت میخوام بتعریفم 3هفته پیش اکسس کارتمو عابربانک دانشگامون ضبط کرد امروز رفتم بگیرمش داداشم کارمند سرپرستیه بهش زنگیده بود که خواهرم میاد کارتشو بدین بعد اولش گفت بایدرسید بدی,خودمو معرفی کردم گفت اتفاقا برادرتون زنگید

بچه ها امروز همش سوتی دادم واستون بتعریفم بخندین؟

مامانی دوتا شاتوتی هست اون یکیشم مال توو اخه توهمشو میخواستی حامد یکیشو خواست توهم باهد بجاش شکلاتی بخلی بلام