نتایح جستجو

روزگاری است که ما را نگران می داری مخلصان را نه به وضع دگران می داری

روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد

نه فعلا قرارداد ها با ( د ) ه

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمری ست که عمرم همه در کار دعا رفت

ما آزموده ایم درین شهر بخت خویش بیرون کشید باید ازین ورطه رخت خویش

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

معمولا از قبل هر جا که عضو می شدم با این user بود .

واقعا کسی چیزی نمیدونه یا.....

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از تو به مبارکبادم

نه . من دانشجوی آب و فاضلاب هستم . ولی چطور شد که فکر کردی من اونجا کار میکنم . من که بد اخلاق نیستم؟

دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می سرود گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش

الان که خانوم شدی پس اصلا مزاحم نمیشی

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

پس مردم آزاری !

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

خير پنهانى و كتمان گرفتارى خير پنهانى و كتمان گرفتارى مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزايا وَ كِتْمانُ الْمَصائِبِ. از گنجهاى بهشت; نيكى كردن و پنهان نمودن كار[نيك] و صبر بر مصيبتها و نهان كردن گرفتاريها (يعنى عدم شكايت از آنها) است.

سلام . چطور مگه ؟

در کارگه کوزه گری کردم رای در پایه ی چرخ دیدم استاد به پای میکرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای حکیم خیام

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان می وزد باد یمین