نتایح جستجو

من انقد ذوق زده شدم که اجازه نگرفتم خودم شروع کردم:smile: بیاموز از پیمبر کیمیایی که هرچست حق دهد می ده رضایی راستی خوش اومدی:gol:

مکن ای دوست زجور این دلم آواره مکن جان پی پاره بگیرد و جگرم پاره مکن

مشین غافل به پهلوی حریصان که جان گرگین شود از جان گرگین

تشنه خویش کن مده آبم عاشق خویش کن ببر خوابم

دیدی ای دل که غم عشق دگر با ما چه ها کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه ها کرد

نیستی که ببینی اشکام دیگه نمی تونن نریزن آی بمونن بسازن،نمیرن;)

در خرابات مغان نور خدا می بینم وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

یار برفت و ماند دل شب همه شب در آب و گل تلخ و خمار می طپم تا به صبوح هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــِی وای من:D

نی نی که این دو باغ اپر چه خوشست و خوب زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم :smile:

مرا گوییی کرایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانم

دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه تو است که عاقل نمی شود

ای که در کوچه معشوقه ما می گذری بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

تو را برای ابد ترک میکنم،.... چه حسن مطلع تلخی برای غم،...

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

دوش میگفت به مژگان سیاهت بکشم یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

من و درگیر خودت کن،تا جهانم زیر و رو شه تا سکوت هر شب من ،با هجومت رو به رو شه

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

در حریم عشق نتوان ز دم از گفت و شنید زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

ای گل بشکر آنکه توئی پادشاه حسن با بلبلان بیدل شیدا مکن غـــــــــــرور