بافت قدیم یزد،آبان 91،- بیضی نوری که نورگیر طاق تاریکی زیر طاق رو روشن کرده-دوربین canon:
مسجد جامع یزد-آبان 91-شبستان با تاریک و روشن های رنگی آهنگینش-دوربین canon :
بک گراند من اینه الان،چند روز پیش این عکس رو دیدم و کلی حال کردم واسه همین شد که زدم سِت اَز بک گراند :)))
زانیار-امید حاجیلی-سیروان خسروی
و اسم این آقای با نمک پایین رو نمی دونم.
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی
لب زخنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه وگل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد
تو چه فکر میکنی
کدام یک درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هر چه باشد اوگل است...
نه مرادم نه مریدم ،
نه پیامم نه کلامم
نه سلامم نه علیکم،
نه سپیدم نه سیاهم.
نه چنانم که تو گویی،
نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.
نه سمائم،
نه زمینم،
نه به زنجیر کسی بسته و نه بردهی دینم
نه سرابم،
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،
نه گرفتار و اسیرم،
نه حقیرم،
نه فرستاده پیرم،...
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ...
این دنیا
مثل فیلمی ست
که از نیمه شروع شده...
کسی می کشد
کسی کشته می شود
کسی می فروشد
کسی می خرد
کسی می رود
کسی می آید
...
من که از هیچ چیز سر در نیاوردم!
"رسول یونان"
سنتائور
شما از دور عاشق من شدید خانم!
مرا قهرمانی پنداشتی
که با اسب میتازد و جلو میآید
من یک سنتائور هستم خانم!
نه اسبم نه آدم
میان آدمها، اسبم
میان اسبها، آدم
آن ها که روی بدنی انسانی
سر اسب دارند
حوصله شان سر نمی رود خانم!
اما سخت است
روی بدنی از اسب
سر انسان را حمل کردن...