نتایح جستجو

  1. melika

    نانو تكنولوژي

    آره که هستم . من برای هر چی موضوع علمی باشه حاضرم وقت بذارم.بحث کنم . اگه بتونم کمک کنم دریغ نمی کنم.
  2. melika

    شیراز

    شیرازی نیستم. ولی اینو خوب میدونم که همه اینجا فقط یه کاربر هستن.شیراز و شمال و جنوب زیاد فرقی نداره. در ضمن: مشک آن است که خود ببوید نه آنکه... .
  3. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    شبانه های مرا میشود سحر باشی و می شود از این نیز خوبتر باشی
  4. melika

    نانو تكنولوژي

    من که خیلی خوشحال می شم این تاپیک ها ادامه داشته باشه . آخه پایان نامه ام نانو سنسورهاست. راستی آقا مهدی نگفتی اهدافت چیه؟ هر چی هست امیدوارم بتونیم از اطلاعات هم استفاده کنیم.
  5. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    همیشه برده خواه تو همیشه مات خواه من بچین دوباره می زنیم سفید تو سیاه من
  6. melika

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای بی تو ز زندگیم خوشنودی نه از درد توام امید بهبودی نه روزی که جدا از تو شدم دانستم غم میکشدم ولی به این زودی نه
  7. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    در این شهر بسیار گم کردمت همین تازه انگار گم کردمت
  8. melika

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ضحی جان تو میدانی و همه میدانند مهربانی که پایان بگیرد آرامش رخت میبندد وبدون آرامش همه ی دنیا خواهد بارید. پس آرام بمان تا عزیزت آرامش را احساس کند.
  9. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین چه دلازار ترین شد چه دلازار ترین
  10. melika

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست او به من خسته بیگمان برسد شکنجه بیشتر از اینکه پیش چشم خودت کسی که مال تو باشد به دیگران برسد گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد رها کنی برود از دلت جدا باشد به او که دوست ترش داشته به آن برسد خدا کند که...نه نفرین...
  11. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    یا که مرا زدل ببر یا ز برم سفر مکن
  12. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    تواگرمیدانستی که چه دردی دارد که چه زخمی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن هرگز از من خسته نمی پرسیدی اه ای دوست چرا تنهایی.
  13. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    اي بي تو ز زندگيم خوشنودي نه! از درد توام اميد بهبودي نه! روزي كه جدا از تو شدم دانستم غم مي كشدم ولي به اين زودي نه!
  14. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    يعني براي عشوه خونريزت اي عزيز ابرو نساخت تيغه خنجر درست كرد
  15. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    نمي داني دلم بسيار تنگ است ميان ما و تو ديوار سنگ است
  16. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    نرسد دست تمنا چو به دامان شما مي توان چشم دلي دوخت به ايوان شما از دلم تا لب ايوان شما راهي نيست نيمه جاني ست در اين فاصله قربان شما
  17. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    د ر اين شهر بسيار گم كردمت همين تازه انگار گم كردمت
  18. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    دو ستا ن منع كنندم كه چرا دل به تو دادم بايد اول به تو گفتن كه چنين خوب چرايي
  19. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    ديشب غزلي سرود عاشق شده بود با دست و دلي كبود عاشق شده بود افتاد و شكست و زير پاها له شد آدم كه نكشته بود عاشق شده بود
  20. melika

    مشاعرۀ سنّتی

    ميان ماندن و رفتن درنگ مي كشدم بگو سلام بگويم و يا خداحافظ
بالا