نتایح جستجو

  1. MOON.LIGHT

    قصه عشق یک مرد جوان...

    من سرم توی کار خودم بود .... بعد یه روز یه نفر رو دیدم .... اون این شکلی بود ! ما اوقات خوبی با هم داشتیم ....1 من یه کادو مثل این بهش دادم1 وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!1 ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ....1 و این...
  2. MOON.LIGHT

    کارت پستال ولنتاین.

    البته:heart:
  3. MOON.LIGHT

    کارت پستال ولنتاین.

  4. MOON.LIGHT

    شیون مرگ....

    نعره زد عشق كه: «خونين جگرى پيدا شد» حُسن لرزيد كه: «صاحب نظرى پيدا شد» فطرت آشفت كه: «از خاك جهانِ مجبور خودگرى، خودشكنى، خودنگرى پيدا شد» خبرى رفت ز گردون به شبستان ازل: «حذر اى پردگيان! پرده درى پيدا شد» آرزو بى‏خبر از خويش به آغوش حيات چشم واكرد و جهان دگرى پيدا شد...
  5. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملامت علما هم ز عـــــــلم بی عمل است به چشــــم عقل در این رهگذر پر آشوب جهان و کار جهان بی ثبات و بی محل است
  6. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست یا چو بستان گلستان تو گلزاری هـست هیچم ار نیــست، تمنــای توام کاری هست
  7. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را آتش ای یار دامن بسوخت مرا خود به یکباره خرمن بسوخت
  8. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    در خیال من نیامد در یقینم هم نبود بی نشانی که صواب آید ازو دادن نشان
  9. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    مستان جام عشق ، که لاف از لقا زنند جان را دهند و خیمه به ملک بقا زنند
  10. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت نداني قدر وقت ايدل مگر وقتيكه درماني
  11. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
  12. MOON.LIGHT

    مشاعرۀ سنّتی

    دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد چون که او بالاتر است گر کسی بر نا کسی بالا نشیند فخر نیست روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
  13. MOON.LIGHT

    چگونه یک زن رو خوشحال کنیم ؟!

    شما هم که اصلا خوشحال نباشین چون که ما هرگز شما رو تنها نمیگذاریم;)
  14. MOON.LIGHT

    چگونه یک زن رو خوشحال کنیم ؟!

    بسیار جالب و دقیق ممنون.:w17::w17::w27::w27:
  15. MOON.LIGHT

    شعر نو

    طنین آوای من اگر دیگر نگذاشتند زندگی را ببینم ، گفته ام که نثرهایم را به چاپخانه بدهند تا چاپ کنند اما شعرهایم را که از دستبرد هر چشمی پنهان کرده ام، بردارند و بی آن که بخوانند ، همه را ببرند و در شکافته ی کوه ساکت تنهایی ام صومعه ای هست کوچک و زیبا و روحانی و مجهول ، به آن جا...
بالا