نتایح جستجو

  1. رازیگرشرق7

    شلام شلام سها جونم چیطووووووووووووووووووری؟ عیدت مبارک عزیزم

    شلام شلام سها جونم چیطووووووووووووووووووری؟ عیدت مبارک عزیزم
  2. رازیگرشرق7

    سلام عیدتون مبارک . شاد و موفق باشید...:gol:

    سلام عیدتون مبارک . شاد و موفق باشید...:gol:
  3. رازیگرشرق7

    وقتی که نیستی بادیدن هر صحنه عاشقانه ای احساس یک پرانتز را دارم که همه ی اتفاقات خوب خارج از...

    وقتی که نیستی بادیدن هر صحنه عاشقانه ای احساس یک پرانتز را دارم که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد
  4. رازیگرشرق7

    رفت و آمد ، رفت و آمد ، اینقدر رفت و آمد که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!

    رفت و آمد ، رفت و آمد ، اینقدر رفت و آمد که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!
  5. رازیگرشرق7

    مثل کشیدن کبریت در باد دیدنت دشوار است من که به معجزه ی عشق ایمان دارم می کشم آخرین دانه ی...

    مثل کشیدن کبریت در باد دیدنت دشوار است من که به معجزه ی عشق ایمان دارم می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
  6. رازیگرشرق7

    مثل کشیدن کبریت در باد دیدنت دشوار است من که به معجزه ی عشق ایمان دارم می کشم آخرین دانه ی...

    مثل کشیدن کبریت در باد دیدنت دشوار است من که به معجزه ی عشق ایمان دارم می کشم آخرین دانه ی کبریتم را در باد هر چه بــــــادا بــــــــــاد! [IMG]
  7. رازیگرشرق7

    راستش را بگو در زندگی قبلیت یک لیوان شیر نسکافه ی داغ نبودی؟ تلخ ِ شیرین.... گرم و...

    راستش را بگو در زندگی قبلیت یک لیوان شیر نسکافه ی داغ نبودی؟ تلخ ِ شیرین.... گرم و خواستنی.... و به شدت آرام بخش ...
  8. رازیگرشرق7

    کافه چی ! امشب قهوه نمیخواهم فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟!!؟ روی ِ کدام صندلی نشست؟ آهای...

    کافه چی ! امشب قهوه نمیخواهم فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟!!؟ روی ِ کدام صندلی نشست؟ آهای کافه چی حواست هست؟ قهوه نمیخواهم جواب میخواهم !!!
  9. رازیگرشرق7

    نذر کــَـــردم سفره ای پهــن کـُنم از حــَـــ ـــ ـرف های نگفتــه ی دلم .. ....اگـــــ ـــ...

    نذر کــَـــردم سفره ای پهــن کـُنم از حــَـــ ـــ ـرف های نگفتــه ی دلم .. ....اگـــــ ـــ ــر برگـــَـــردی
  10. رازیگرشرق7

    مــن را بـبخش اگــر بـه تـــو پیـله کـــرده امـ قــدر ی تـحمل کـن ـپروانه می شـومـ!!

    مــن را بـبخش اگــر بـه تـــو پیـله کـــرده امـ قــدر ی تـحمل کـن ـپروانه می شـومـ!!
  11. رازیگرشرق7

    سلام عرض شد.خوبی شما؟ خوش میگذره؟

    سلام عرض شد.خوبی شما؟ خوش میگذره؟
  12. رازیگرشرق7

    [IMG] هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم می گویند باران رساناست...

    [IMG] هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم می گویند باران رساناست شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند
  13. رازیگرشرق7

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله...

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله های این زندان آغشته ام
  14. رازیگرشرق7

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله...

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله های این زندان آغشته ام
  15. رازیگرشرق7

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله...

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله های این زندان آغشته ام
  16. رازیگرشرق7

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله...

    ...چشمانت زندانبان من است ...اما من زندان ات را دوست دارم ...رو زندانبان من ...من به میله های این زندان آغشته ام
  17. رازیگرشرق7

    سلام رفیق.... باز هم نیستی...... اما تودل ما چراغ کنار اسمت..... همیشه روشنه

    سلام رفیق.... باز هم نیستی...... اما تودل ما چراغ کنار اسمت..... همیشه روشنه
  18. رازیگرشرق7

    روزي از روزها ، شبي از شبها خواهم افتاد و خواهم مرد اما مي خواهم هرچه بيشتر بروم تا هرچه...

    روزي از روزها ، شبي از شبها خواهم افتاد و خواهم مرد اما مي خواهم هرچه بيشتر بروم تا هرچه دورتر بيفتم تا هر چه ديرتر بيفتم هرچه ديرتر و دورتر بميرم نمي خواهم حتي يک گام يا يک لحظه پيش از آنکه مي توانستم برم و بمانم ، افتاده باشم و جان داده باشم
  19. رازیگرشرق7

    روزي از روزها ، شبي از شبها خواهم افتاد و خواهم مرد اما مي خواهم هرچه بيشتر بروم تا هرچه...

    روزي از روزها ، شبي از شبها خواهم افتاد و خواهم مرد اما مي خواهم هرچه بيشتر بروم تا هرچه دورتر بيفتم تا هر چه ديرتر بيفتم هرچه ديرتر و دورتر بميرم نمي خواهم حتي يک گام يا يک لحظه پيش از آنکه مي توانستم برم و بمانم ، افتاده باشم و جان داده باشم
  20. رازیگرشرق7

    نیم ساعت پیش ، خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه...

    نیم ساعت پیش ، خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ، آواز که خواند تازه فهمیدم ، پدرم را با او اشتباهی گرفته ام ! حسین پناهی
بالا