نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد. زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه...

[IMG]

[IMG]

سلام جاويد جان ... سلامتي رو برات سرچ كردم اين اومد: [IMG] [IMG]

ز دو ديده خون فشانم ز غــمت شب جدايي چــه كنم كه هست اينها گـل باغ آشــــنايي مــــژه‌ها و چشم يارم به نظر چــــنان نـمايد كه مـــيان سنبلــستان چرد آهــوي ختــايي سر برگ گــل ندارم به چه رو روم به گــلشن كه شــــنيده‌ام ز گلها هـــمه بوي بي‌وفـايي بكدام مذهبست اين؟ بكدام ملت‌است اين؟ كه...

ز دو ديده خون فشانم ز غــمت شب جدايي چــه كنم كه هست اينها گـل باغ آشــــنايي مــــژه‌ها و چشم يارم به نظر چــــنان نـمايد كه مـــيان سنبلــستان چرد آهــوي ختــايي سر برگ گــل ندارم به چه رو روم به گــلشن كه شــــنيده‌ام ز گلها هـــمه بوي بي‌وفـايي بكدام مذهبست اين؟ بكدام ملت‌است اين؟ كه كشند...

در فرمول معروف انيشتاين (E=MC2) بايد همانطور كه جرم به انرژي تبديل ميشه انرژي هم به جرم تبديل بشه كه در نهايت تئوري وجود ضد ماده مطرح شد كه متعاقب آن اثبات گرديد و ذره پوزيترون كشف گرديد... تنها دليلي كه الان ما وجود داريم اينه كه ماده و ضد ماده بصورت نامتقارن در جهان وجود دارند...وگرنه از تاثير...

چرا خط دگرگون شونده؟ چرا خط دگرگون شونده؟ خطوط دگرگون شونده، از شناختي ريشه گرفتند كه چينيان باستان از جهان داشتند و بنابر آن ، سپهر، از شب تا روز، تابستان تا زمستان، و از زندگي تا مرگ، پيوسته در حال دگرگوني است. بنابراين شش خطي ها از راه خطوط دگرگون شونده كه هنگام راهنمايي خواستن از يي چينگ...

خواهش ميكنم ... اگه زحمتش با شما باشه ممنون ميشم ... :w27:

سپاس دوست عزيز! شش خطي شماره يك(نيروي آفريننده) كه به شما داده در واقع شكل تبديل شده شش خطي اوليه شما بعد از اعمال خطوط دگرگون شونده هست. بنابراين شما روي خطوط يك و چهارم خط دگرگون شونده داشته ايد كه به شش خطي شماره يك منجر شده... كه خط چهار ميگويد: ممكن است فكر كنيد كه با انعطاف پذيري چيزي...

یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد شعله تا مشغول کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم زان که می گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود با...

گفت لیلی را خلیفه کان تویی کز تو مجنون شد پریشان و غوی؟! از دگر خوبان تو افزون نیستی گفت: خامش! چون تو مجنون نیستی هرکه بیدار است او در خوابتر هست بیداریش از خوابش بتر چون به حق بیدار نبود جان ما هست بیداری چو دربندان ما جان همه روز از لگدکوب خیال وز زیان و سود وز خوف زوال نی صفا ماندش...