نتایح جستجو

زندگی را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست ندارد کسی که تو را دوست دارد تو دوست نداری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین به هم نمی رسید و این رنج است زندگی یعنی این...

سلام اسم قشنگ :دی

مرا بازيچه خود ساخت چون موسي كه دريا را فراموشش نخواهم كرد چون دريا كه موسي را خيانت قصه تلخي است اما از كه مي نالم خودم پرورده بودم در حواريون يهودا را نسيم وصل وقتي بوي گل مي داد حس كردم كه اين ديوانه پرپر مي كند يك روز گل ها را خيانت غيرت عشق است وقتي وصل ممكن نيست نبايد بي وفايي ديد...

وا!!!!!!!!!!! چی شده؟ چرا خداحافظی؟؟؟؟؟

مرا بازيچه خود ساخت چون موسي كه دريا را فراموشش نخواهم كرد چون دريا كه موسي را خيانت قصه تلخي است اما از كه مي نالم خودم پرورده بودم در حواريون يهودا را نسيم وصل وقتي بوي گل مي داد حس كردم كه اين ديوانه پرپر مي كند يك روز گل ها را خيانت غيرت عشق است وقتي وصل ممكن نيست نبايد بي وفايي ديد...

ازونجاکه مردا همه چیو برعکس می فهمن زنها هم مجبورن از افعال معکوس استفاده کنن که دوزاری مردا بیفته!!

شما چه احساسی نسبت به طرف مقابلت داری؟ شما تاییدکننده استارتر هستی و بنا به نظر استارتر "ما زنها را دوست داریم چون زن هستند"!! گربه ماده هم زنه پس باید دوسش داشته باشین تازه نسبت بهت احساس هم داره: خودشو بهت میماله- واست میو میو می کنه خوبه دیگه!

قابل تو رو نداشت عزیز دلم ولی اسم من موناست:surprised:

در تو هزار مزرعه، خشخاش تازه است آدم به چشمهای تو معتاد می شود :gol::gol::gol::gol:

الیسا جون مردا اصولا پای ثابت عشق و عاشقی هستن!:heart: براشون فرقی نمی کنه طرف مقابلشون کیه، چه مدلیه!:hypocrite: اونا فقط عاشق هستن!:heart: بعضی وقتا چشاشونو باز می کنن می بینن مقابلشون یه گربه ماده بوده:biggrin:

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/110538-گفتگوهای-تنهایی?p=3179547#post3179547

در انتظار دیدنت گذشت لحظه ها ولی... گذشتنی که هر شبش به ماه و سال می رسد سوال بی جواب من... جواب هر سوال من در این سوال مانده ام... که انتظار دیدنت چرا به سر نمی رسد؟؟

"آه" یک آهو بود.. ناتمام.. مرد..

تبریک می گم عزیزم:gol::gol: دست راستت رو سر ما!!:D

من گمان می کردم دوستی همچو سروی سر سبز چار فصلش همه آراستگی است ! من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست ! من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی سبزه یخ می زند از سردی ِ دی ! من چه می دانستم دل هر کس ، دل نیست ! قلبها زآهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند .... قلبها بی خبر از عاطفه اند ...

یک نفر مست پیش می آید کوزه در دست پیش می آید عاشقی جرم نیست ای مردم اتفاق است..پیش می آید!!!

سفر بهانه خوبی برای رفتن نیست نخواه اشک نریزم دلم که آهن نیست نگو بزرگ شدم گریه کار کوچک هاست زنی که اشک نریزد قبول کن، زن نیست! خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا قرار نیست خبرها همیشه… اصلا" نیست! شب است بی تو در این کوچه های بارانی و پلک پنجره ای در تب پریدن نیست حسود نیستم اما خودت...

ممنون.. "یک فنجان قهوه تلخت" عالی بود!

اگر خودت بروی چشم باز پنجره ام ولی اگرکه بمانی همیشه دیوارم! نه ذوق و شوق دوباره به دست آوردن نه اختیار فرار دوباره.. ناچارم: که اعتماد به یک درصد احتمال کنم و بعد علت را از خودم سوال کنم! عذاب مطلق قبل و نیاز نسبی بعد هنوز مانده که من با گذشته حال کنم! نداشتن، همه ی عمر منتظر بودن هنوز خواستن...

سلام.