نتایح جستجو

خب من فعلا شنبه - 1شنبه- 4 شنبه- 5 شنبه كلاس دارم. اگه بشه 1 شنبه رو تغيير ميدم به 2 شنبه! نه آرچي جان زحمت ميشه! تازه شم مامانم كاري كه نمي كنه! خودش كه زياد غذا نمي خوره. داداشم هم كه ميره شهرستان!بزار غذا درست كنه نكنه يه وقت يادش بره غذا درست كردن.: دي بعدشم كجا ميخواي ناهار بدي؟ من كه بوفه...

نچ! بميرم هم نمي خورم! :‌دي

يه وقت تاييد نكنيااا! بزار بعد حذف و اضافه! اينطوري بهتره! من خودم شخصا يه بار فقط تا قبل از حذف و اضافه تاييد كردم. بزار باشه تا روز حذف و اضافه بمونه بعد!

اميدوارم!:cry:

خب اگه تايد نكني بعد از حذف و اضافه اسمت از ليست حذف ميشه گمان كنم! اگر هم تاييد كني تا يه بار مي توني تاييدتو برداري ولي اگه از يه بار بگذره ديگه هيچ كاري نميشه كرد!

2.5....2.75...2.90....2.99...3!!! دهه! تو كه هنوز هستي!! پاشو برو ديگه! من فوضول نمي باشم كنجكاو مي هستم! حالا خوش گذشت؟!!! راستي اين آبجي از خدا با خبرت چرا نيست هي؟‌

متوجه منظورت از تغييرات نشدم ولي اگه منظورت واحدامه كه خب معلومه كي مي خوام تغييرش بدم! همين يكشنبه هامو بتونم تغيير بدم خوبه! يه كلاس هم بيشتر نيست! فقط اميدوارم خالي شه كه شخصا اميد زيادي ندارم!

تا سه مي شمرم. بايد رفته باشي! وقتي هم برگشته باشي بايد خوب شده باشي! مفهوم بود؟!!!!! [IMG]

سلوم! خوبي؟ سايت دانشگاهو تازگيا ديدي! از 31 ام تا سوم وقت داريم انتخاب واحد كنيمااا!

كلا آدم خوش قولي نيستم. مي دونم. مثلا قول داده بودم دلم واست تنگ نشه! ولي خب... ببخشيد! به خاطر تنگي دلم ازت عذر مي خوام. به خاطر فشار روي قلبم ازت عذر مي خوام...به خاطر همه چي...به خاطر سكوت هام! به خاطر نگفته هام...به خاطر...فقط مي تونم بگم متاسفم! ولي... بازم دلم تنگه! آره! بازم زدم زير قولم...

خب حالا من اظهار پشيماني مي كنم و اعتراف مي كنم كه از كشور هاي خارجي پول گرفتم كه انقلاب مخملي راه بندازم. خوبه؟ : دي حالا شما قول بده كتك نزني ما رو شايد تونستم بيام.

بابا جان نقد پذري باش! : دي خب من شوخي كردم!بيا! حالا هي اين آتوسا مي گه كامران بيا! من كه با اين وضع مگه جونمو از سر راه آورده ام كه بيام بعد تو كشتمانم كني؟!!!!

اوهوم. 7 مهر گمان كنم در خطه شهيد پرور قزوين مشغول كسب علم و ادب (‌!!!!)‌باشم. با اين حال اگه بتونم حتما ميام. منتظر خبر هستم. مرسي.

خب اينا كه شدن سه نفر. اين عكسه كه 4 نفره ست! بعدشم...حاجي كي مي باشه؟؟ جعفر رو گذاشتي كنار رفتي سراغ حاجي؟؟؟

در عزيز دل برادر بودن آرامش كه شكي نيست! من اون جمله رو به مزاح گفتم. راستش خب من يه نفر پسر نمي تونم بيام با شماها كه! تازه شم اين آرام گفته منو ببينه كتكم مي زنه! بعدشم شما كيا مي ريد؟ اگه برنامه هام جور شه خوشحال مي شم.(‌گل)

لطف كردي. بالاخره اين آرامش به يه دردي خورد. :دي منم مثل هميشه. مي گذره. خودت چي؟‌

نمي دونم والا! خودت شخصيت گذاري كن به دلخواه!

سلام آتوسا جان. چطوري؟‌چه خبر؟ خوش مي گذره؟

[IMG]

من هنوز اينجايم. همين جا. زير اين سقف جرواجر ملكوت. و هنوز مي گردم. مطمئنم،‌جاش همين جا بود...آره! درست همين جا...زير ستاره شمالي... ولي نه ماري هست،‌و نه هيچ جانوري كه مرا به ستاره ام روانه كند.... نه چيزي نيست! و تو به من نگاه مي كني،‌به تكاپويم، به زجه هايم، به قطرات اشكم، به دستانم كه خاك...