این رو یکی از دوستام که تو زلزله بوده واسم نوشته :
با اجازه دوستم
""به نام خداکنار بابا روی مبل لم داده بودم.تلوزیون روشن بود و داداشم ولومش تا جا
داشت بلند کرد.صدای مجری در گوشم می پیچید.((بو سری د آیری داغ عزیز
ایرانیمیزین اورین د اتوروب.اخیر زلزله دن اتور چوخ لی هم وطنریمیز
مجری منظره ای...