پیرزن ایستاده بود توی صف.جوان خوش پوش پرسید:مادر!آخرین نفر شمایید؟:surprised::surprised::surprised:
پس یعنی پسره پشت پیر زن بوده پس اول نوبت پیرزن بوده که نون بگیره.....؟؟؟عمری پیر زن اجازه میداده پسره خوش پوش نون بگیره همچین با عصاش میزد تو سرش که عین سیب از وسط دوتا شه ....داستان خالی بندی...