نتایح جستجو

  1. V A N D A

    جمله های زیبا

    درسي كه تنها حفظش كني درس نيست، درس آنستكه تو را «حفظ»كند.
  2. V A N D A

    جمله های زیبا

    شنیدم که شمشیر یکی را دوتا می کند بنازم به شمشیرعشق که دوتا رایکی می کند .
  3. V A N D A

    شعر نو

    ساحل خاموش، در بهت مه آلود سحرگاهان چشم وا مي كرد و - شايد - جاي پاها را، نخستين بار، روي ماسه ها مي ديد ! ما بر آن نرماي تردتر، روان بوديم .* **آسمان و كوه و جنگل نيز، مبهوت از نخستين لحظه ديدار، با خورشيد !آه، گفتي ما، در آغاز جهان بوديم ؟* **بر لب دريادر بهشت بيكران صبحگاهان، ما چشم و دل،...
  4. V A N D A

    رباعی و دو بیتی

    دلم زار و حزینه ، چون ننالم وجودم آتشینه ،چون ننالم بمو گویند که چون و چند نالی چو مرگم در کمینه چون ننالم
  5. V A N D A

    غزل و قصیده

    عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد ای پیش رو مردی امروز تو برخوردی ای زاهد فردایی فردات مبارک باد کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد حلوا شده کلی حلوات مبارک باد در خانقه سینه غوغاست...
  6. V A N D A

    مشاعره با شعر سعدی

    اگر عاشقی دامن او بگیر وگر گویدت جان بده ، گو بگیر
  7. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    شکوه گنبد نیلوفری از آن سسب است که دست خلق به دامان آشمان نرسد
  8. V A N D A

    [/URL]

    [/URL]
  9. V A N D A

    [/URL] تولدتون مبارک

    [/URL] تولدتون مبارک
  10. V A N D A

    مشاعره با شعر سعدی

    تهی پای رفتن به از کفش تنگ بلای سفر به که در خانه جنگ
  11. V A N D A

    رباعی و دو بیتی

    همه بند تنم مانند نی بی مدامم درد هجرانت ز پی بی مرا سوز و گدازه تا قیامت خدا دونه قیامت تا به کی بی
  12. V A N D A

    [/URL]

    [/URL]
  13. V A N D A

    [/URL]

    [/URL]
  14. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای قدر این مرتبه نشناخته ای ، یعنی چه
  15. V A N D A

    غزل و قصیده

    قدراشکم ،چشم خون پالا نمی داند که چیست ؟قیمتدر وگهر ،در یا نمی داند که چیست ؟ امشبمتاجان به تن باقی است شاد از وصل کنگر فراآید اجل،فردا نمی داند که چیسیت ؟ ایسرشک نا امیدی عقدۀ دل باز کن جز توکستدبیر کار ما نمی داند که چیست؟ نوگل خندانما ازا شک عاشق فارغ است مستعشرت گریۀ مینا نمی داند که چیست؟...
  16. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا چشمی است خون افشان بدست ان کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از ان چشم و از ان ابرو
  17. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    من چه هستم؟ خود سیه روزی که بر پایش بندهای سرنوشتی تیره پیچیده ای مریدان من ای گمگشتگان راه راه ما را ، او گزیده ، نیک سنجیده
  18. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    محبت آتشی کاشانه سوز است دهد گرمی ولیکن خانه سوز است
  19. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    وای از این بازی از این بازی درد آلود از چه ما را اینچنین بازیچه میسازی رشته ی تسبیح و در دست تو میچرخیم گرم میچرخانی و بیهوده میتازی
  20. V A N D A

    مشاعرۀ سنّتی

    شادم که در شرار تو میسوزم شادم که در خیال تو میگریم شادم که بعد وصل تو باز اینسان در عشق بی زوال تو میگریم
بالا