الا بذكرالله تطمئن القلوب
چوپان روستايي ساده دلي كه متوجه شد دختر شاه كه همراه نديمانش براي تفريح به ده آمده بودند، به او نگاه مي كند. سراغ مادرش رفت و به او گفت برو از دختر شاه براي من خواستگاري كن، چون امروز مرا نگاه مي كرد و فهميدم خواهان من است. خيلي خوبه ما هم در رابطه با خدا و دور و برمون...