نتایح جستجو

بر می خیزم از خواب رویا ها مشتی هوشیاری بر صورت ام می پاشم چشمان ام هنوز می سوزد از خواب شیرین رویا ها رویاهای با تو بودن !!!

تا غمی گم شد، سراغ من بیا دست من سال‌هاست بر اندوه مردم کج است

من از سکوت می ترسم از تکرار لحظه های بی کلمه از دوری واژه ها با ذهن من از هر چه مرا منتظر می گذارد… می ترسم…

فرو نمی ریزم ... فقط گاهی وقت ها لرزه ای بر من می افتد

دردناک است . . . تو سکوت می کنی و من صدایت را تجسم می کنم !

چه عمری گذشت تا باورمان شد آنچه که باد برد، ما بودیم!

شده ام جفت با كلمات روي تاريكي سرم كاغذ بريز واژه ها با من كار دارند وقتي پتويم نمي شناسد مرا !

دلم نگاه می خواهد نگاهی از سر شوق،که از آن طرف چهاراه آمدنم را بنگرد.

نه این جدولهای خیابان - که یکروز شهردار سفید مشکی شان میکندو روز دیگر سبز وسفیدشان - مرا به جایی بند میکند نه چشمانت - که این روزها وبال گردنم شده اند و با یک باید دردناک به زندگی پر وصله پینه ام سنجاقشان کرده ای نه یک فنجان قهوه ترک در کافی شاپی کلاس بالا با ژستی روشنفکرانه و بحثی...

شده ام جفت با كلمات روي تاريكي سرم كاغذ بريز واژه ها با من كار دارند وقتي پتويم نمي شناسد مرا !

سیلااااااااااااااااام ...

:w30::w40:

حالا چرا میزنی ... من اونو دوس داشتم:razz: من رفتم داداشی ... بای :heart:

آره اینم خشنگه ... ولی من اون خیلیییی دوس داشتم ...

سلام سهیل ... چطوری ؟ آواتارتو چرا عوض کردی ؟؟؟؟؟؟؟:cry:

اگه شعر خوشگل داشتم واست اس میدم ... رفتم ... بای ...

شب خوش ...

حالم خوب نیست وگرنه امشب رو فازه شعر بودم ...

نه از صبح سرما خوردم , بعد از اینکه رفتم خونه ام باز رفتیم طرقبه دیگه حسابی افتادم ... من برم بخوابم که دارم میمیرم ...

نه خوب نیستم ... مریضم ... الان گلو درد و سر دردم ... اومدم یه چیزی تو گوشیم بریزم گفتم یه سر اینجام بزنم ...