نتایح جستجو

  1. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    ما كه همه منتظر عمو ممد بوديم ، رفتيم دم در براي خوشامد گويي ، صداي مهري ميومد كه ميگفت: بابا چه عجب ، صفا آوردين ...خيلي خوش اومدين ... بفرمايين فرنوش جون من پشت مامان و بابا وايساده بودم كه فرنوش اومد تو ، شروع كرد به سلام و احوالپرسي با مامان و بابا... منم هاج و واج وايساده بودم ، خيلي سعي...
  2. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    امروز قرار بود عمو ممد و خانوادش بياين ، بخاطر همين زودتر اومده بودم خونه ببينم مامان كاري چيزي نداشته باشه ، ساعت هنوز پنج نشده بود ، اينقدر زود اومده بودم كه حتي مهريم نيومده بود . رفتم تو آشپزخونه پيش مامان .. -خب ، مامان خودم! چه خبر؟ -از كجا مامان جون ؟... قربون دستت ، دستت تميزه اون كاهو...
  3. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    -بابا مهري جون غصه نداره ، ولش كن ... نگران چي هستي ؟ تو كه خودت استادي بابا ! ميخوني پاس ميكني ... براي غيبتاتم تا آخر ترم يه فكري ميكنيم ، آخرشم اگه نشد يا حذفش ميكني يا فوق فوقش ميفتي ترم بعد با يكي ديگه برميداري ... ول كن بابا جون اينطوري نميشد بايد مهري رو از اين حال و هوا در مياوردم -پاشو...
  4. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    مامان قبل از مهري ميگه : هيچي پسرم ، زودتر برو خشكشويي تا تعطيل نكرده بعدا" برات ميگم پيش خودم ميگم خب شايد نخوان من و مهري بدونيم ، اگه نميخوان چرا جلوي ما گفتن ؟ ، اصلا" به من چه .. از رو صندلي بلند ميشم و ميگم : چيز ديگه اي نميخواين ... بابا روي صندلي جابجا ميشه و ميگه : يه دقيقه صبر كن...
  5. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    -بابا خيلي وقته از عمو اينا بيخبريم ... چيكار ميكنن ؟ بابا يه نگاهي به من ميكنه و ميگه :كي چيكار ميكنه ؟ ممد يا فرنوش ؟ منم يه لپي گلي ميكنم و ميگم :خب معلومه فرنوش ديگه ! هر چي باشه ما بچگي هم بازي بوديم ، اون مثل خواهر بزرگ مهريه ديگه !! مهري چشاشو درشت ميكنه و ميگه : داداش به من چيكار داري ؟...
  6. amarjani200

    نقد "روزگار مهري و مهران"

    سلام دوست خوبم:gol: درسته همه چي فعلا" آرومه ولي قطعا" اينجوري نميمونه ، خلاصه زندگي بالا داره پايين داره ... در مورد خواهر برادرم ، البته من خودم خواهر ندارم ولي رابطه خواهر برادرا همه يه جور نيستن ، البته در واقع توي اين داستان من برادري هستم كه كمتر نسبت به خواهرم ابراز محبت ميكنم ولي خوب...
  7. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    -سلام بابا ، چشتون روشن مهري هم كه عزيز دل باباس ، ميپره سمت بابا و ميگه : -سلام بابايي ، خسته نباشي ، كيفتو بده بذارم تو اتاق .... بابا هم كيفشو ميده دست مهري و ميگه : -سلام دخترم ، شما هم خسته نباشي .. و بعد رو ميكنه به منو ميگه : -سلام ْآقا ، چشمون كه روشنه ، چه عجب... خونه اي؟ حالا چي شده ؟...
  8. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    -خوب آبجي ديگه سر كلاسش نرو ، گور باباش ... ديگه غصه نخوري آبجيا ، نگران واحدتم نباش ، يه فكري براش ميكنيم احساس كردم مهري يه ذره آرومتر شده و يه كمي هم از من خجالت كشيده ، ادامه دادم .. -خوب مهري جون ، ميگفتي ... عمو تنها اومده يا با خانوادشه ؟
  9. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    ديگه خسته شدم ، از دانشگاه ميزنم بيرون ، سوار تاكسي ميشم ميرم ميدون رسالت ،تاكسي بعدي رو كه سوار ميشم توي تاكسي خوابم ميبره ، همينجوري تاكسي عوض ميكنم و دوباره ميخوابم تا ... ديگه رسيدم سر كوچمون -مرسي آقا پياده ميشم _بفرماييد پول تاكسي رو حساب ميكنم و پياده ميشم ، سوپري سر كوچه رو كه ميبينم...
  10. amarjani200

    زحمت شما آبجي مهري قضيه مهرتاشم قول دادي برامون تعريف كني ديگه ...

    زحمت شما آبجي مهري قضيه مهرتاشم قول دادي برامون تعريف كني ديگه ...
  11. amarjani200

    سلام خوبي ؟ با زحمتاي ما خانوم مدير...

    سلام خوبي ؟ با زحمتاي ما خانوم مدير...
  12. amarjani200

    سلام مخلصيم آقا اين قضيه نمايشگاه چيه؟ همه پستا رو وقت نكردم بخونم ، 18 ساعت چند ، راستي پلاكارد...

    سلام مخلصيم آقا اين قضيه نمايشگاه چيه؟ همه پستا رو وقت نكردم بخونم ، 18 ساعت چند ، راستي پلاكارد ميگيريد دستتون براي شناسايي !! منم احتمال داره بيام و طبيعتا" خيلي خوشحال ميشم از ديدنتون فعلا"...
  13. amarjani200

    دفتر یادگاری iran-eng

    ديشب از كوچه تنهايي خود ميرفتم كه شب از خيره چشمان تو پر شد از غم زمزمه كردم از آن خاطره دور كه با هم گفتيم : " بي تو مهتاب شبي باز آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم ، خيره به دنبال تو گشتم ... " شوق ديدار به دل ماند كه جامم بشكست در نهانخانه جانم شرر آمد ، دل بست يادم آمد كه شبي بي تو از آن كوچه...
  14. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    نه نميدونم ، ولي صبر كن... فك كنم بابا ميگفت تو كار بورسه آخ آخ مهري ديرمون شد ، بدو بريم مهري عادت داشت وقتايي كه با هم ميزديم بيرون و تنها بوديم از دانشگاه و دوستاش و هر چيزي كه براش جذاب بود ، با من حرف بزنه ، منم خوشم ميومد و هميشه وقتايي كه با مهري بودم خيلي زود برام ميگذشت ...
  15. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    كي ؟ عمو ممد ؟ ... عمو محمد از دوستاي دوره خدمت باباس ، بابا و عمو ممد بعد از خدمت انگار كه تازه همديگه رو پيدا كرده باشن ، سالها از هم دور نشدن ... از وقتي كه يادم مياد ما با عمو ممد اينا همسايه بوديم .. عمو ممد يه دختر داره به اسم فرنوش كه يه سال از آبجي مهري بزرگتره ، من و مهري و فرنوش...
  16. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    من يه دوست صميمي دارم اسمش محسنه ما از دوره راهنمايي با هم همدرسه بوديم ، من و محسن تا آخر دبيرستان همه ي جيك و پيكمون با هم بود ، ميشه گفت ته رفاقت بوديم ديگه ، هر روز با هم بوديم ، يكيمون كه ميرفت مسافرت اون يكي چش براه ميموند تا يار غارش بياد ، گه گاهيم خونه ي فاميلاي همديگه ميرفتيم ...
  17. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    البته آبجي مهري هميشه منو با تعريفاش شرمنده ميكنه، يادم باشه يه راني ه پرتقال براش باز كنم... خب امروز زحمت صبحونه رو مهري جون كشيده ، واي چه صبحونه ي مفصلي !! نون و پنير و گردو و چاي شيرين ، خودشم صبحونه رو خوره و رفته آماده بشه با همديگه بزنيم بيرون . اجازه بدين من يك لقمه ي گنده نون و پنير...
  18. amarjani200

    روزگار مهري و مهران

    يادمه توي انتخاب رشته دبيرستان كلي مشكل داشتم ، من از بچگي هم فارسيم خوب بود هم رياضيم ولي خودم هميشه فارسي و ادبياتو ترجيح ميدادم ، گهگاهيم يه چيزايي واسه خودم مينوشتم ، البته بگم به بازيگري و آواز خوندنم خيلي علاقه داشتم، حتي سال آخر راهنمايي كه بودم توي يه تاترم يه نقش بهم دادن كه كلي با بچه...
  19. amarjani200

    خيلي ام خوبه آبجي ;):smile:

    خيلي ام خوبه آبجي ;):smile:
  20. amarjani200

    همگي تشريف بياريد...جشن تولد محسن جانه

    عجب سيني داغوني داره! ظرف ديگه نبود توش كيك بذاريم!!!!!!
بالا