نتایح جستجو

سلام یه سایت برای دانلود..فایل کد می تونی معرفی کنی؟

لطفا بعد از خواندن بیشتر تامل کنید- مرسی عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند. ولی برای اینکه به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد. زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد: چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته را نگاه دارند...

اونایی که همین که از مسافرت برگشتی میگن غذا چی میخوردین؟:surprised::biggrin:

عاشق می داند که باید بسوزد و این سوختن را نه سزای عشق که حق خود می داند و شاد است که در آتش عشق می سوزد. اگر عاشق برای معشوق سوختن را تحمل نکند پس از کدام عشق سخن می گوید؟ آری سوختن حق عاشق است.

از اون ادمایی که 2 هفته نگذشته از اشنایی میخوان از سر و ته زندگی یکی با خبر شن میان خودشونو الکی ناراحت نشون بدن که طرف فک کنه مث اون ناراحته بشینن با هم درد و دل کنن

دخترایی که عین بوقلمون زل میزنن بهت، بعد کفری میشی و صاف تو چشاش نگاه میکنی، اونوقت به بغل دستیش میگه: ببین این پسره چقد هیزه!

یا اون پسرهایی که باباشون کلید ماشین دستشون میده که بره بشوره ولی اون برمیداره و میاد تو خیابون با دوستاش کلاس میزاره............

از اون پیرزنایی که موهاشون قرمزه. ابروهاشونو تتو کردن(ختاب؟) سرمه کشیدن. کُمبُل آبی پوشیدن زیرش هیچی نپوشیدن

اونایی که فکر می‌کنن برای تقویت زبان‌شون و تمرین Let's حتی باید توی دستشویی هم به آفتابه بگن: اسکیوزمی کن یو واش می؟

اونایی که کنتراتی 17 رکعت یک روز رو یک جا ساعت 11 شب می‌خونن :)

افراد ها با سلایق مختلف هر کدام یک ژانر هستن.... http://genre.blogfa.com

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود . تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد : پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم ...

تو همانی که می اندیشی کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه درآورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و...

اگر مي خواهي قواعد بازي را عوض کني اول قواعد را بياموز.

افلاطون می گه: " افسوس که در علاقه های امروزی بیشتر از آنکه با عقل به احساس نگاه شود با احساس عقل توجیه میشود

مهروماه

براي كشتن يه پرنده يك قيچي كافيست، لازم نيست اونو توي قلبش فرو كني! بالشو كه بچيني.... ______________

دیدی آن که به جهان خواندیش یارترین، چه دل آزار ترین شد چه دل آزار ترین..........

سیر هست، سرکه هست، سیب هست، سمنو را خودش پخته. سماق و سنجد و سبزه را هم دارم می‌بینم. اما تو نیستی امسال یک سین کم است می‌بینی پسر؟ از امسال برای همیشه سفره‌ی مادرت سهراب ندارد… ______________

يادداشتي براي تو كه بخواني بدون اين كه مجبور باشي در چشمان خشك يا تر من خيره شوي تمام حرف‌هايم را باور مكن خودم هم راست و دروغش را نمي‌دانم حقيقت چيزيست كه تو حقيقتش پنداري