میترسم، مضطربم
و با آن که میترسم و مضطربم
باز با تو تا آخرِ دنيا هستم
میآيم کنار گفتگويی ساده
تمام روياهايت را بيدار میکنم
و آهسته زير لب میگويم
برايت آب آوردهام، تشنه نيستی؟
فردا به احتمال قوی باران خواهد آمد.
تو پيشبينی کرده بودی که باد نمیآيد
با اين همه ... ديروز
پی صدائی...