تو رفتی و در سکوتم کلبه ی عشق تمامی وجود من سخت آزرد شقایق های دشت پر از خون درون سینه ام نشکفته پژمرد ، درون سینه ام تو رفتی با تو هم ، عشق هم سفر کرد رنگ غم به کام من فرو ریخت سکوت و ماتم و درد و جدایی به شبهای غم الودم بیاموخت سفر کردی لیکن دستهایم کنون در حسرت و غرق و نیازنده فراق و دوریت...