مي روم خسته وافسرده وزار /سوي منزلگه ويرانه خويش /به خدا مي برم از شهر شما /دل شوريده و ديوانه خويش/مي برم تا كه در ان نقطه دور شستشويش دهم از رنگ نگاه /شستشويش دهم از لكه عشق /زين همه خواهش بي جا وتباه/مي برم تا زتو دورش سازم/تا از اين پس نكند ياد وصال