عطر ِ تَنت روی ِ پیراهنم مانده...
امروز بوییدَمَش عمیق ِ عمیق ِ!
و با هر نفس بغضم را سنگین تر کردم!
و به یاد آوردم که دیگر، تنت سهم ِ دیگری ست...
و غمت سهم ِ من
سیگارها برایم دو دسته اند :
سیگارهای قبل از دیدنت و سیگارهای پس از رفتنت!
هر دو برایم حس غریبی دارند :
اولی، به خاطر دلهره ی نیامدنت و دیگری از ترس دیگر ندیدنت...