زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد. وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.
زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد…!
زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟ غول...
دختر: مامان من زن این مرد نمی شم!
مادر: چرا دخترم؟ مگه این مرد چه عیبی داره؟
دختر: اون به جهنم اعتقاد نداره مامان!
مادر:تو با اون ازدواج کن، من خودم کاری می کنم که جهنم رو از نزدیک ببینه!
عکس خودم در دوران طفلیت کنار ساحل بابلسر خیلی قشنگ . هم خودم :redface:هم کلا خوده عکس ( بابا گرفتن . نه بچه اولم خیلی ذوق داشتن.);). ان شا الله شما هم با من موافقید.
سلام به همه بچه های گل باشگاه شب تون بخیر .
سالروز ولادت بی بی فاطمه (س) را به همگی عزیزان شادباش عرض می کنم .
همچنین هفته زن و روز مادر رو هم به همه خانمهای محترم باشگاه تبریک میگم. ان شاالله که روزگار خوشی در انتظار همه باشه...