نتایح جستجو

  1. elva

    مرسی خیلی بامزه بود

    مرسی خیلی بامزه بود
  2. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    واقعه ای بدیده ام لایق لطف و آفرین خیز معبر الزمان صورت خواب من ببین
  3. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    هر روز ز عاشقی و شیرین رایی من عاشق را پیرهنی فرمایی ای یوسف روزگار ما یعقوبیم پیراهن تست چشم را بینایی
  4. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    یک شفتالو از آن لب عنابی پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی هم پرده شب درید و هم پرده روز از عشق رخ خویش زهی بی آبی
  5. elva

    دلتنگی

    آخی.... کاوه جان الکل چیزه بدیه یه جورایی جیززه......... نخور داداش:(
  6. elva

    اینجا خانوم و آقا نداریم! بیا نظر بده (سن ازدواج)

    بستگی به آدمش داره واسه خیلی ها بالای 30 هم زوده:redface:
  7. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش از سر عاشقی و از مشتاقی میکردم التماس می از ساقی چون جاه و جمال خویش بنمود به من من نیست شدم بماند ساقی ساقی
  8. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی شاگرد که بودی که چنین استادی خوبی و کرم را چه نکو بنیادی ای دنیا را ز تو هزار آزادی
  9. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
  10. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    وای از روزی که قاضیان خدا بو سر پل صراطم ماجرا بو به نوبت بگذرند پیر و جوانان وای از آندم که نوبت زان ما بو
  11. elva

    آیا میشه خانمها و اقایان فقط دوست باشن؟

    بازم به وجود میاد
  12. elva

    آیا میشه خانمها و اقایان فقط دوست باشن؟

    همیشه علاقه و وابستگی به وجود میاد مخصوصا اگه تنها زن و مرد زندگیه هم باشن
  13. elva

    ......مشاعره با نام بازیگران ، خوانندگان .......

    حمیرا ریاضی
  14. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمیدانم وزین سرگشته مجنون چه میخواهی نمیدانم
  15. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    می نگنجد جان ما در پوست از شادی تو کاین جمال جان فزا از بهر ما آورده ای
  16. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم بندها را بر درانم پندها را بشکنم
  17. elva

    فرق فقیرها وپولدارها!!!

    چی کار کنن بیچاره ها تفریحشونه بچه دار شدن:D
  18. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    سفری فتاد جان را بولایت معانی که سپهر و ماه گوید که چنین سفر ندارم
  19. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    مدامم دل بر آتش دیده تر بی خم عیشم پر از خون جگر بی ببویت زندگی یابم پس از مرگ ترا گر بر سر خاکم گذر بی
  20. elva

    مشاعرۀ سنّتی

    یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند دیوانگان بندی زنجیرها دریدند
بالا