]من دلم واسه همون روزایی تنگه که وقتی قلعه نوعی سرمربی بود خیالم راحت بود که تیم برنامه داره. و با اعتماد به مربی گری قلعه نوعی اروم بودم اما...دلم واسه روزایی تنگه که انقد بچه ها از جون بازی می کردند که من حین بازی مادرمو مجبور میکردم واسشون قران بخونه و خودم بازی و تماشا میکردم... اما هنوزم...