نتایح جستجو

  1. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    خدایا...! اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم! مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...!
  2. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    باید که لهجه کهنم را عوض کنم این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم یک شمعِ تازه را بسرایم از آفتاب شمع قدیم سوختنم را عوض کنم هرشب میان مقبره ها راه می روم شاید هوای زیستنم را عوض کنم بردار شعر های مرا مرهمی بیار بگذار وصله های تنم را عوض کنم بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود از من مخواه تا کفنم...
  3. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بچه که بودم از جریمه های نانوشته که بگذریم سلمانی و ساعت و سیب سکه و سلام و سکوت و سبزی صدای بهار هفت سین سفره ی من بود بچه که بودم دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید بچه که بودم تنها ترس ساده ام این بود که سه شنبه شب آخر سال باران بیاید بچه که بودم آسمان آرزو...
  4. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از خانه که می آیی یک دست مال سفید پاکتی سیگار گزیده شعر فروغ و تحملی طولانی بیاور احتمال گریستن ما بسیار است ....
  5. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب از گـریـه هـای هـرشبـه ام روی رختـخواب ده سال مـی شود کـه بـرایـم غـریبـه ای ده سال مـی شود کـه خـرابـم...فقـط خـراب شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد می کشی شاید تـو هـم همیشـه خـودت را زدی بـه خـواب از مـن چـه دیـده ای کـه رهـایـم نمی کنـی؟ جـز بیقـراری...
  6. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    می دانی؟ یک وقت هایی باید رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت ... ... باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی...
  7. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دنبال وجهی می گردم که تمثیل تو باشد زلالی چشم هات بی پایانی آسمان مهربانی دست هات ... نوازش گندمزار و همین چیزهای بی پایان. نمی دانستم دلتنگیت قلبم را مچاله می کند نمی دانستم وگرنه از راه دیگری جلو راهت سبز می شدم تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری تا دوباره در شمایلی دیگر عاشقت شوم. گفته بودم...
  8. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    روزگار بر خلاف آرزوهایم... سال ها تکراری تر از همیشه و لحظه هایی که که می گذرد اما به سختی بهار پائیز گونه ام مبارک
  9. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای سرا پایت سبز دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار ولبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش لبهای عاشق من بسپار باد ما را با خود خواهد برد باد ما را با خود خواهد برد
  10. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    لحظه ای و پس از آن , هیچ پشت این پنجره شب دارد میلرزد و زمین دارد باز میماند از چرخش پشت این پنجره یک نا معلوم نگران من و تست
  11. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی مینگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟ در شب اکنون چیزی میگذرد ماه سرخست و مشوش و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است ابرها , همچون انبوه عزاداران لحظهء باریدن را گوئی منتظرند
  12. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    در شب کوچک من , افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست
  13. ب

    [IMG]

    [IMG]
  14. ب

    قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این...

    قطار می رود تو می روی تمام ایستگاه می رود و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های این ایستگاه
  15. ب

    [IMG]

    [IMG]
  16. ب

    :w27:ممنون دوست عزیز بابت پونت هات

    :w27:ممنون دوست عزیز بابت پونت هات
  17. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    کاش....... کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند… تا بدانی که بی تو چه میکشم کاش قاصدک به تو می گفت که در غیاب تورودی از اشک به راه انداخته ام….و کاش پرنده ی سوخته بال عاشق از جانب من به تو این پیغام را می رساند که:امید و آرزوهایم بی تو آهسته آهسته در حال فرو ریختن است
  18. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازی دوران دارم دل گریان،لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم در غمستان نفسگیر، اگر نفسم میگیرد آرزو در دل من متولد نشده، می میرد یا اگر دست زمان درازای هر نفس جان مرا میگیرد دل گریان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ایمان دارم من اگر...
  19. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عاشقی....مقصر نبودی عاشق که بودی دستِ کم تشری که با نگاهت می زدی دل آدم را پاره نمی کرد. مهم نیست من که برای معامله نیامده ام اصل مهم این است که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند و نوشتن .فقط بهانه ای است که با تو باشم اگر چه این واژه های نخ نما قابل تو را ندارند .
  20. ب

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    روزگاری..... در هیچ خیابانی قدم نگذاشتم جز اینکه فکر کردم شایداز کنار ِ تو در آن گذشته‌ام در روزگاری که محبوبم نبوده‌ای و بر هیچ نیمکتی ننشستم جز اینکه فکر کردم شاید کنار ِ من بر آن نشسته‌ای در روزگاری که محبوبت نبوده‌ام..
بالا