سال ١٣٧۴
آقا پسر ١٩ساله به همراه پدر، مادر، برادر و سه خواهر، هر چهاردایی و هر سهخاله، خانعمو و دو جفت پدربزرگ و مادربزرگ میروند به منزل امیدشان. پدر دختر که منتظر است همه بروند داخل و در را ببندد: «بفرمایید… خوش آمدید… پسرم کامل اومدی داخل درو ببندم؟!»...