نتایح جستجو

اون یکی مونای خالس؟[IMG]

الویه فقد با کالباس[IMG] اگه هم ن مرغ[IMG] خواهر شما تو آشتون چ سبزی هایی میریزین:biggrin:

بلا میسپرمت دسد ورجک جون نذار کسی اذیتش کنه فمیدی[IMG]دختر خوبی باش[IMG]

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم ! نازنینا ! تو چرا بیخبر از ما شده ای ! شهریار عزیز

ولی الان ک پر نیسدی [IMG] الویه ک خیلیییی عشقهههه[IMG]نیست؟[IMG]محبوب ترین غذای منه[IMG] عاافرین دقیقااا[IMG]همه کیفش به با دست هم زدنشه [IMG]مثه گِل بازی بچگیا[IMG]

ن تو یاد نده[IMG]

بیخود خخخ[IMG] از یه فوش و فوش کاری درسد درمون نجات پیدا کردی حرصتم خالی شد خخخ [IMG]سری بعدی ک بچه مظلوم نمیمونم دوا میکردم جیغ و داد میکنم و حرف زشد میزنم[IMG] واااااااااااااااااای اینقده ذوق دارم شام الویه داریم[IMG] الان ظرفی ک توش تخم مرغ و سیب زمینیه رو گذاشدم زیر بغلم اوردم تو اتاقم...

کتک میخوری تکرار شه[IMG]منم میرم تو کوچه حرف زشد یاد میگیرم میام بت میگم خخخ[IMG]

:biggrin:سیبل دیگه چیه؟ [IMG] هدف واسه نشونه گیری منظورته؟[IMG]

اوهوم هر کلمه رو برعکس[IMG] خوب یاد بگیر بعد عصبانی ک شدی اونطوری حرف بزن کسی نمیفمه چی میگه کلی کیف داره[IMG]

وروجک جونم برات سگ آوردم[IMG]اسمش بِلاعه [IMG] Bella [IMG]

خخخخخ خوب پیش نرف[IMG]ورشکست شدم خخخخ[IMG]

متیذا یدرک ملد تسکش بسچ مدز هی ولوچوک لوط دیشک شبسچ هریگب یتقو فرگ هرابود تسود میدش[IMG] بلدی اینطوری حرف بزنی؟ نوشتنش راحته ولی حرف زدنش یه کم سخته ولی خیلی باحاله [IMG]من بعضی وختا تو خونه اینجوری حرف میزنم خخخ[IMG] یه کم سرعتم پایین تر از حرف زدن عادیه مامانمم فقط میفمه چی میگم[IMG] بابام...

عافرین[IMG]وااای خاله جان بیا یه کم غذا بدم بخوری ببین چه لاغر ماغر و استخونی شدی این چن وخته[IMG] رفده بودی پیش خاله های دیگت تو اینستا و تلگ اونا ک هیچ دلشون برات نسوخده[IMG]بیا بیا[IMG]نوش جونت[IMG]

خوب ناراحتیم از دسد تو دقیقا همین الان تموم شد خخخ[IMG] الان دوباره دوسدیم[IMG]

دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو زخم دگر چه می‌زنی صید به خون تپیده را چشم سیاه خود نگر هیچ ندیده‌ای اگر مست کمین گشاده را، ترک کمان کشیده را زهر اجل چشیده‌ام تلخی مرگ دیده‌ام تا ز لبت شنیده‌ام قصهٔ ناشنیده را هیچ نصیب من نشد از دهنش فروغیا چون به مذاق بسپرم شربت ناچشیده را فروغی بسطامی

آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش وان جان که هست این جان وین عقل مستعارش هر لحظه اختیاری نو نو دهد به جان‌ها وین اختیارها را بشکسته اختیارش من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم من در جهان ندانم جز چشم پرخمارش مولانای جااان

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را سعدی جان

سلام سلام سلام بر وروجک دخمر گوگولی باشگاه[IMG] من هی میام کثیف میکنم تنده تند پس خخخخ :redface:

می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا نیست جز حسرت، نصیب دیده از رویش مرا با خیال او نظر بازی نمی آید ز من بس که ترسیده است چشم از تندی خویش مرا در رگ ابر سیه امید باران است بیش یک سر مو نیست بیم از چین ابرویش مرا گر چو مژگان صد زبان پیدا کنم، چون مردمک مهر بر لب می زند چشم سخنگویش مرا از نصیحت هر...